من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
جنگ شد و خرابی 

دولت سازندگی آمد 

سفت و سخت سیاست را گرفت که در نرود 

در رفت و دولت توسعه سیاسی آمد 

سازندگی و عدالت را وا داد 

دولت عدالت گستر و مهر ورز آمد 

از فرط عدالت محوری ، تدبیر را بر باد داد 

البته سازندگی کرد ( دو دولت قبل وعده داده بودند )

این بار دولت تدبیر و امید مهمان خانه ما شد

اگر همین منوال ادامه یابد نوبتی هم باشد 

باید توسعه سیاسی ( دو دولت قبل وعده داده بودند ) کند 

و احتمالا دولت بعد از دولت جناب آقای دکتر روحانی همان دولت اسلامی خواهد آمد

که در مسیر رسیدن به تمدن اسلامی منتظرش بودیم 

...

به قول دوست شاعر نکته سنجمانامید خان 

نکته ها بود بسی 

...

به دوست خوب روحانی چی ام آن روز بعد از انتخابات گفتم 

واقعا از ته دلم دوست دارم و دعا میکنم که دولت شما همانی باشد که 

تو میگویی 

دولت راااااستگویان 

دولت امید و تدبیر و کلید و تعادل

واقعا دوست دارم که همانی باشد 

اما نمیدانم چرا دلم شور میزند 

...

به یکی میگفتند امسال تقلب شده ؟ گفت نه 

گفتن 88 چی ؟ گفت آره 

گفتن دموکراسی هم یعنی همین دیگه ؟ گفت آره ...

... 

برای آقای جلیلی اون شبی که رفتیم خیام جنوبی و 

کاغذی به دست واستادم که یعنی پاسخ گویی به سوالات ستاد دانشجویی 

دکتر سعید جلیلی و همه مردم ریختن دور و برمون و اصلا نمیذاشتن من حرف بزنم 

( که یعنی مثلا من انجا بودم که جواب سوالاشون رو بدم ولی همه بیانیه میخوندن ) 

اونجا خیلی ها میگفتن که بابا جلیلی که از قبل انتخاب شده 

ما رو سیا نکنین 

دوست دارم روی یک کاغذ بنویسم که کجایید اونهایی که این رو میگفتین ...

و برم چند شب سر خیام جنوبی وایستم ببینم از کسی نفس در میاد ؟ 

دوست دارم فحش بدم الان ولی کار خوبی نیست 

البته نه به اونا که اونا جاهل و گول خورده اند . البته جاهل بودن هم گناهه 

به خودمون 

به قول اما علی (ع) بد بخت اونیه که دوستی پیدا نمیکنه 

بدبخت تر اونه که دوستاشو از دست میده 

اینایی که امروز از این حرفا میزنن دیروز  ...

...

رسانه های اصول گرا رو میبینم که امروز موس موس میکنن واسه جناب آقای دکتر روحانی 

بال و پر میزنن که ایشون اصلا اصلاح طلب نیست 

ایشون فلان و بهمانه 

البته ایشون اعتدال گراست انشالله 

اما این بالا و پایین پریدنای مذبوحانه ( تا خیلی آبروم نرفته یکی بگه املاش درسته یا نه اصلاحش کنم )

بیشتر منو یاد همون قربون صدقه هایی میندازه که برا اردوغان رفتیم 

یادتون که نرفته 

ما کلا جماعت تازه به دوران رسیده ای هستیم 

از بس از دنیا روی خوش ندیدیم ( البته نباید هم ببینیم . اگه ببینیم یه جای کارمون میلنگه ) 

تا یکی نیششو برامون وا میکنه دست و پامون رو گم میکنیم 

بعدا میفهمیم نگو نعره ی مستانه ای بوده 

اما جماعت حزب اللهی به این توجه نمیکنن که آقای روحانی عزیز 

الان باید در موضع اثبات خودشون به حزب اللهی ها باشه ( مثل همونی که آقای قالیباف در انتخابات بود ) 

نه این که ما در موضع چسبوندن خودمون به ایشون که اوا توروخدا ببین پسرم دماغش به من رفته ...

البته همه اینها در سایه ی حمایت همه جانبه از رئیس جمهور منتخب هست 

اما فراموش میشه گاهی که ایشون رئیس جمهور منتخب همه مردم ایرانن 

...

...

در این انتخابات از جلیلی حمایت کردم 

با دلیل و محکم 

با دست پر نه دل پر 

همیشه از آقایان رضایی و قالیباف و حداد و ولایتی هم تعریف و تمجید میکردم 

نقاط قوت همه ی آقایان رو هم همیشه میگفتم 

و البته نقد ها و سوالات منطقی ای هم داشتم از آنها و حتی از خود آقای جلیلی که همیشه در فضایی منطقی 

اگر خواهانی داشت و نه فالبداهه ، مطرح میکردم 

با خیلی از بچه های ستاد قالیباف دانشجویی دوست بودم و تقبل الله به ایشان میگفتم 

اما این انتخابات جدای از همه ی متن هایی که داشت حاشیه ای خوب و تجربه ای بزرگ برایم داشت 

و آن شناخت واقعی جبهه پایداری بود 

خدا را صد بار شکر کردم که جواب منفی به این جبهه دادم برای همکاری 

خدا را صد بار شکر کردم که با وجود علاقه ای هنوز هم به آرمان های مطروحه ایشان دارم 

با وجود علاقه و احترام فراوانی که برای علامه بزرگ ، مطهری زمان ، حضرت مصباح (دامت برکاته ) قائلم

اما فهمیدم که از مقام حرف تا عملشان ( عممالشان این طور اند ) در زمین اجرا یک دنیا فاصله است 

حرف زن هاشان آدم حسابی اند اما عمل کن هاشان واویلا

این را با دلی آسوده میگویم و حرف ها دارم پشت سر این چند کلمه که به ذلت جاری شدن تن نمیدهند 

اما فهمیدم که آقای جلیلی چرا از اول جواب نه به دعوت ایشان داد 

 به نظر من جبهه پایداری به آرمان های جلیلی خیانت بار عمل کرد که نه بهتر بگویم عمل نکرد خیانت کرد 

گویی که آرمان های مطروحه باد هواست و آنچه میماند رای آوردن است 

گویی که جلیلی برای درخت ها و جدول های خیابان حرف میزند و جوانکی مجنون است که ماه زده شده 

خاک بر سر جبهه و جماعتی که آرمان هایش فدای اعمالش شود 

جلیلی در ادامه باید هم به فکر آزاد کردن ظرفیت ها باشد و هم به فکر حفظ ظرفیت ها 

که ظرفیت آزاد میشود اما اگر رهایش کنی دوباره می خوابد

جلیلی باید رها شود از قید و بند اینچنین جماعت هایی که البته درگیر آن هم نبود 

و جلیلی اگر میخواهد آرمان انقلاب را سر دست ها بگیرد باید دست ها و دست ها بسازد 

این کوتوله هایی که دور و بر جلیلی پرسه میزدند چند تایشان آرمان مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی را

میتوانستند بخش کنند ( آر ما نِ مُ قا وِ مت ) 

باز گزاشتن دست هر کسی برای ستاد زدن هم یکی از اشتباهات بود که البته ظرفیت هایی را آزاد کرد 

اما راه را باز کرد برای موش های کثیف که میخواستند ضربه بزنند 

و همچنین از همه جا رانده و وامانده هایی که 

ایمان داشتند از هیچ کس چیزی به سبیلشان نمیماستد اما اندک امیدی داشتند که به واسطه ی هم هجا بودن 

حرف های جلیلی و احمدی چیزکی شاید به ایشان برسد 

...

حرف ها بسیار است 

مقداریشان درون ستادی 

مقداری درون گفتمانی 

مقداری درون ریشی 

مقداری درون ملتی 

مقداری جهانی 

که از هر کدام مقداری تراوید 

البته اول قرار نبود بتراود 

اما به قول شاعر 

اول قرار نبود که بمیرند عاشقان همه 

اما شاعر ادامه شعرش یادش رفت و ادامه داد 

بعدا قرار شد که بمیرند عاشقان همه 

...

التماس دعا 

یا علی 

م.محمد.م.م


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
جنگ شد و خرابی 

دولت سازندگی آمد 

سفت و سخت سیاست را گرفت که در نرود 

در رفت و دولت توسعه سیاسی آمد 

سازندگی و عدالت را وا داد 

دولت عدالت گستر و مهر ورز آمد 

از فرط عدالت محوری ، تدبیر را بر باد داد 

البته سازندگی کرد ( دو دولت قبل وعده داده بودند )

این بار دولت تدبیر و امید مهمان خانه ما شد

اگر همین منوال ادامه یابد نوبتی هم باشد 

باید توسعه سیاسی ( دو دولت قبل وعده داده بودند ) کند 

و احتمالا دولت بعد از دولت جناب آقای دکتر روحانی همان دولت اسلامی خواهد آمد

که در مسیر رسیدن به تمدن اسلامی منتظرش بودیم 

...

به قول دوست شاعر نکته سنجمانامید خان 

نکته ها بود بسی 

...

به دوست خوب روحانی چی ام آن روز بعد از انتخابات گفتم 

واقعا از ته دلم دوست دارم و دعا میکنم که دولت شما همانی باشد که 

تو میگویی 

دولت راااااستگویان 

دولت امید و تدبیر و کلید و تعادل

واقعا دوست دارم که همانی باشد 

اما نمیدانم چرا دلم شور میزند 

...

به یکی میگفتند امسال تقلب شده ؟ گفت نه 

گفتن 88 چی ؟ گفت آره 

گفتن دموکراسی هم یعنی همین دیگه ؟ گفت آره ...

... 

برای آقای جلیلی اون شبی که رفتیم خیام جنوبی و 

کاغذی به دست واستادم که یعنی پاسخ گویی به سوالات ستاد دانشجویی 

دکتر سعید جلیلی و همه مردم ریختن دور و برمون و اصلا نمیذاشتن من حرف بزنم 

( که یعنی مثلا من انجا بودم که جواب سوالاشون رو بدم ولی همه بیانیه میخوندن ) 

اونجا خیلی ها میگفتن که بابا جلیلی که از قبل انتخاب شده 

ما رو سیا نکنین 

دوست دارم روی یک کاغذ بنویسم که کجایید اونهایی که این رو میگفتین ...

و برم چند شب سر خیام جنوبی وایستم ببینم از کسی نفس در میاد ؟ 

دوست دارم فحش بدم الان ولی کار خوبی نیست 

البته نه به اونا که اونا جاهل و گول خورده اند . البته جاهل بودن هم گناهه 

به خودمون 

به قول اما علی (ع) بد بخت اونیه که دوستی پیدا نمیکنه 

بدبخت تر اونه که دوستاشو از دست میده 

اینایی که امروز از این حرفا میزنن دیروز  ...

...

رسانه های اصول گرا رو میبینم که امروز موس موس میکنن واسه جناب آقای دکتر روحانی 

بال و پر میزنن که ایشون اصلا اصلاح طلب نیست 

ایشون فلان و بهمانه 

البته ایشون اعتدال گراست انشالله 

اما این بالا و پایین پریدنای مذبوحانه ( تا خیلی آبروم نرفته یکی بگه املاش درسته یا نه اصلاحش کنم )

بیشتر منو یاد همون قربون صدقه هایی میندازه که برا اردوغان رفتیم 

یادتون که نرفته 

ما کلا جماعت تازه به دوران رسیده ای هستیم 

از بس از دنیا روی خوش ندیدیم ( البته نباید هم ببینیم . اگه ببینیم یه جای کارمون میلنگه ) 

تا یکی نیششو برامون وا میکنه دست و پامون رو گم میکنیم 

بعدا میفهمیم نگو نعره ی مستانه ای بوده 

اما جماعت حزب اللهی به این توجه نمیکنن که آقای روحانی عزیز 

الان باید در موضع اثبات خودشون به حزب اللهی ها باشه ( مثل همونی که آقای قالیباف در انتخابات بود ) 

نه این که ما در موضع چسبوندن خودمون به ایشون که اوا توروخدا ببین پسرم دماغش به من رفته ...

البته همه اینها در سایه ی حمایت همه جانبه از رئیس جمهور منتخب هست 

اما فراموش میشه گاهی که ایشون رئیس جمهور منتخب همه مردم ایرانن 

...

...

در این انتخابات از جلیلی حمایت کردم 

با دلیل و محکم 

با دست پر نه دل پر 

همیشه از آقایان رضایی و قالیباف و حداد و ولایتی هم تعریف و تمجید میکردم 

نقاط قوت همه ی آقایان رو هم همیشه میگفتم 

و البته نقد ها و سوالات منطقی ای هم داشتم از آنها و حتی از خود آقای جلیلی که همیشه در فضایی منطقی 

اگر خواهانی داشت و نه فالبداهه ، مطرح میکردم 

با خیلی از بچه های ستاد قالیباف دانشجویی دوست بودم و تقبل الله به ایشان میگفتم 

اما این انتخابات جدای از همه ی متن هایی که داشت حاشیه ای خوب و تجربه ای بزرگ برایم داشت 

و آن شناخت واقعی جبهه پایداری بود 

خدا را صد بار شکر کردم که جواب منفی به این جبهه دادم برای همکاری 

خدا را صد بار شکر کردم که با وجود علاقه ای هنوز هم به آرمان های مطروحه ایشان دارم 

با وجود علاقه و احترام فراوانی که برای علامه بزرگ ، مطهری زمان ، حضرت مصباح (دامت برکاته ) قائلم

اما فهمیدم که از مقام حرف تا عملشان ( عممالشان این طور اند ) در زمین اجرا یک دنیا فاصله است 

حرف زن هاشان آدم حسابی اند اما عمل کن هاشان واویلا

این را با دلی آسوده میگویم و حرف ها دارم پشت سر این چند کلمه که به ذلت جاری شدن تن نمیدهند 

اما فهمیدم که آقای جلیلی چرا از اول جواب نه به دعوت ایشان داد 

 به نظر من جبهه پایداری به آرمان های جلیلی خیانت بار عمل کرد که نه بهتر بگویم عمل نکرد خیانت کرد 

گویی که آرمان های مطروحه باد هواست و آنچه میماند رای آوردن است 

گویی که جلیلی برای درخت ها و جدول های خیابان حرف میزند و جوانکی مجنون است که ماه زده شده 

خاک بر سر جبهه و جماعتی که آرمان هایش فدای اعمالش شود 

جلیلی در ادامه باید هم به فکر آزاد کردن ظرفیت ها باشد و هم به فکر حفظ ظرفیت ها 

که ظرفیت آزاد میشود اما اگر رهایش کنی دوباره می خوابد

جلیلی باید رها شود از قید و بند اینچنین جماعت هایی که البته درگیر آن هم نبود 

و جلیلی اگر میخواهد آرمان انقلاب را سر دست ها بگیرد باید دست ها و دست ها بسازد 

این کوتوله هایی که دور و بر جلیلی پرسه میزدند چند تایشان آرمان مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی را

میتوانستند بخش کنند ( آر ما نِ مُ قا وِ مت ) 

باز گزاشتن دست هر کسی برای ستاد زدن هم یکی از اشتباهات بود که البته ظرفیت هایی را آزاد کرد 

اما راه را باز کرد برای موش های کثیف که میخواستند ضربه بزنند 

و همچنین از همه جا رانده و وامانده هایی که 

ایمان داشتند از هیچ کس چیزی به سبیلشان نمیماستد اما اندک امیدی داشتند که به واسطه ی هم هجا بودن 

حرف های جلیلی و احمدی چیزکی شاید به ایشان برسد 

...

حرف ها بسیار است 

مقداریشان درون ستادی 

مقداری درون گفتمانی 

مقداری درون ریشی 

مقداری درون ملتی 

مقداری جهانی 

که از هر کدام مقداری تراوید 

البته اول قرار نبود بتراود 

اما به قول شاعر 

اول قرار نبود که بمیرند عاشقان همه 

اما شاعر ادامه شعرش یادش رفت و ادامه داد 

بعدا قرار شد که بمیرند عاشقان همه 

...

التماس دعا 

یا علی 

م.محمد.م.م


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

نقد من به کتاب نفحات نفت در سایتبوکی دات آی آر

کتاب یک مقاله ی تحلیلی است نه یک مقاله منطقی . در هیچ کجای کتاب نمیتوانید از آمار های درست و دقیق بویی ببرید و اصلا نویسنده هم دلیلی نمیبیند که آماری حرف بزند . نویسنده قصد دارد حسی را که ناشی از لمس و واکاوی های فردی او در مورد معیشت و مدیریت است منتقل کند و از عهده بر می آید و به هدف میرسد .

امیرخانی نمیخواهد مدیران امروز اثری بپزیرند و جامعه هدف او مدیران آینده است . کسانی که با خواندن نقد های او به فکر فرو میروند و سر تکان میدهند بی شک در آینده اگر مدیر شوند ، اگر هم نفت را حذف نکنند به فکر تولید ثروتی از راهی غیر از نفت خواهند افتاد .

منظور نویسنده نه نفت که هر آنچیزی است که خیال ما را از آینده راحت می کند . دلیل ها را برای فکر کردن از ما میگیرد و خلاقیت ها را در لوای راحتی تن میخشکاند .

...

قلم،همان قلم مقاله نویسی امیر خانی است . قلمی که خواندنش سخت است و خیلی از مشتاقان را از ادامه منصرف میکند . خود بنده بار ها این کتاب را به دیگران امانت دادم اما آنها به دلیل قلم ،مطلب را یا نخواندند یا نگرفتند .

بی شک نویسنده غلط نمینویسد اما برای فهمیدن ،خواندن کتاب نیاز به دقت زیاد ، حوصله وصف ناشدنی ، علاقه ی وافر به نویسنده ، و آشنایی با کنایی و دو پهلو حرف زدن و چیز نوشتن است .

گاهی نویسنده با قلم ویژه اش خواننده را با چند جمله به دنیایی از معانی راه میدهد و گاهی خواننده را به فحش و ناسزا گفتن وامیدارد .

...

به خواندنش و اعصاب خوردیش می ارزد .

...

یاعلی

م.محمد.م.م

 

 

 


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

نقد من به کتاب نفحات نفت در سایتبوکی دات آی آر

کتاب یک مقاله ی تحلیلی است نه یک مقاله منطقی . در هیچ کجای کتاب نمیتوانید از آمار های درست و دقیق بویی ببرید و اصلا نویسنده هم دلیلی نمیبیند که آماری حرف بزند . نویسنده قصد دارد حسی را که ناشی از لمس و واکاوی های فردی او در مورد معیشت و مدیریت است منتقل کند و از عهده بر می آید و به هدف میرسد .

امیرخانی نمیخواهد مدیران امروز اثری بپزیرند و جامعه هدف او مدیران آینده است . کسانی که با خواندن نقد های او به فکر فرو میروند و سر تکان میدهند بی شک در آینده اگر مدیر شوند ، اگر هم نفت را حذف نکنند به فکر تولید ثروتی از راهی غیر از نفت خواهند افتاد .

منظور نویسنده نه نفت که هر آنچیزی است که خیال ما را از آینده راحت می کند . دلیل ها را برای فکر کردن از ما میگیرد و خلاقیت ها را در لوای راحتی تن میخشکاند .

...

قلم،همان قلم مقاله نویسی امیر خانی است . قلمی که خواندنش سخت است و خیلی از مشتاقان را از ادامه منصرف میکند . خود بنده بار ها این کتاب را به دیگران امانت دادم اما آنها به دلیل قلم ،مطلب را یا نخواندند یا نگرفتند .

بی شک نویسنده غلط نمینویسد اما برای فهمیدن ،خواندن کتاب نیاز به دقت زیاد ، حوصله وصف ناشدنی ، علاقه ی وافر به نویسنده ، و آشنایی با کنایی و دو پهلو حرف زدن و چیز نوشتن است .

گاهی نویسنده با قلم ویژه اش خواننده را با چند جمله به دنیایی از معانی راه میدهد و گاهی خواننده را به فحش و ناسزا گفتن وامیدارد .

...

به خواندنش و اعصاب خوردیش می ارزد .

...

یاعلی

م.محمد.م.م

 

 

 


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

بد جوری رفتم توی فکر . یاد قدیما افتادم . خیلی سوال عجیبی ازم کرده بود . دلم گرفت . سوالش و یا بهتر بگم استفهام انکاریش خیلی دلم رو شکوند . توی دلم بش گفتم آخه تو چی میفهمی ؟ باور کن چور در نمیاد ظاهرش با حرفش . واور کن جور در نمیاد گذشته اش با سوالش . البته من هم ظاهرم با گذشته ام جور نیست اما توی ذهنم خاطرات زیادی دارم ، حرف های زیادی دارم . توی دلم بش گفتم آخه تو چه میفمی ؟ تو چه میدونی ؟ اصلا خود تو که امروز این ها رو میگی خودت کشیدی ؟ خودت چشیدی ؟ صاف صاف وایستاده و بربر منو نگاه میکنه . منتظر جوابه . فکر میکنه که دنبال جواب میگردم . اما آخه جواب من به چه دردیش میخوره . اون که نمیفهمه . توی دلم بش میگم آره بر عکس تو من کشیدم . آخه تو چه میفهمی وقتی که زیر نگاه کودکانه تو مامانت لای کتابی مدرسه ات و بین وسایلت رو بگرده و توی قلکت رو نگاه کنه که چند صد تومن پیدا کنه که بری باش سیبزمینی بخری تا گشنه نمونید یعنی چی ؟ تو چه میفهمی لب گزیدنای مامان یعنی چی وقتی که به خیال کودکانه ات از کشف جدیدت برای مامان بزرگ بگی که مامان بزرگ دیروز یه کار باحال کردیم . جای نون و پنیر نون و نون خوردیم .آخه داداش تو چه میفهمی پچ پچ های مامان بزرگ با مامان بعد از دست گلی که به آب دادی در حالی که خودتم نمیدونی چرا مامان دعوات کرده یعنی چی ؟ میخوام داد بزنم و بش بگم آره کشیدم اما فکر نکنم تو بفهمی یعنی چی وقتی بابات بیاد خونه و بگه انگور فروش حاضر نشده بهش نیم کیلو انگور بفروشه . فکر نکنم یه جو مرام و همت توی وجودت باشه که گشنگی بکشی اما بازم به خاطر انقلاب و نظام از رئیس جمهور وقت حمایت کنی و وایستی جلوی هر چی اصلاح طلب و ضد ولایته و بگی حساب اون از بچه هاش جداست و وقتی که گند کاراش در اومد بگی حیف ما که این همه از این دفاع کردیم .

 

آره داداش امروز من رو نگاه نکن . امروز من ثمره ی یه عمر جون کندن و گشنگی کشیدن بابا مامانمه . هیچ وقت یادم نمیره خوشحالی کودکانه ام رو که امشب هم شام نوشابه و کلوچه داریم و البته بغض کودکانه ام رو وقتی که میشنیدم :" مامان جون تو بخور من گشنه ام نیست " . توی دلم بش میگم آخه تو چی میفهمی ؟ من بت چی بگم ؟

 

یه عمر گشنگی رو امثال بابای من کشیدن ، یه عمر حمایت از نظام و انقلاب رو امثال بابای من کردند ، یه عمر فحش و ناسزا رو امثال بابای من شنیدن ، اما امروز امثال تو که یه عمر توی ناز و نعمت بزرگ شدین و کسی نگفت بالای چشمتون ابروست و به زمین و زمان هم غرولند کردید ، شدین دایه ی مهربان تر از مادر و داعیه ی حمایت از محرومین دارین و انگشت روی سینه من فشار میدین باد توی گلو میندازین و بلند و حق به جانب فریاد میزنید : " تاحالا یه شب گشنگی کشیدی ؟ " آره داداش کشیدم اما چی بگم بهت ... چی بهت بگم که امروز برای امثال ما ژست روشن فکری گرفتی و مثلا دم از حق محرومین می زنی و هر کی هم که روشن فکر ندیده برات به به و چه چه میکنه و حال کردی که چقدر آدم با حالی هستی .سیگار برگت رو از دکه های بالا شهر تهران میخری و تاکید میکنی که حتما مزه شکلات تلخ داشته باشه و خیلی حساسی که حتما لباسات مارک دار باشن و انگار نه انگار که سی و چند ساله به حکم خون من و امثال من شکم تون و به برکت آه و ناله کپر نشینای این مملکت جیب تون پر شده . توی جواب همه ی استفهام های انکاریت فقط یه جمله میگم : " این قبری که تو بالاش وایستادی و اشک تمساح میریزی ، مرده ی توش منم "


,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

بد جوری رفتم توی فکر . یاد قدیما افتادم . خیلی سوال عجیبی ازم کرده بود . دلم گرفت . سوالش و یا بهتر بگم استفهام انکاریش خیلی دلم رو شکوند . توی دلم بش گفتم آخه تو چی میفهمی ؟ باور کن چور در نمیاد ظاهرش با حرفش . واور کن جور در نمیاد گذشته اش با سوالش . البته من هم ظاهرم با گذشته ام جور نیست اما توی ذهنم خاطرات زیادی دارم ، حرف های زیادی دارم . توی دلم بش گفتم آخه تو چه میفمی ؟ تو چه میدونی ؟ اصلا خود تو که امروز این ها رو میگی خودت کشیدی ؟ خودت چشیدی ؟ صاف صاف وایستاده و بربر منو نگاه میکنه . منتظر جوابه . فکر میکنه که دنبال جواب میگردم . اما آخه جواب من به چه دردیش میخوره . اون که نمیفهمه . توی دلم بش میگم آره بر عکس تو من کشیدم . آخه تو چه میفهمی وقتی که زیر نگاه کودکانه تو مامانت لای کتابی مدرسه ات و بین وسایلت رو بگرده و توی قلکت رو نگاه کنه که چند صد تومن پیدا کنه که بری باش سیبزمینی بخری تا گشنه نمونید یعنی چی ؟ تو چه میفهمی لب گزیدنای مامان یعنی چی وقتی که به خیال کودکانه ات از کشف جدیدت برای مامان بزرگ بگی که مامان بزرگ دیروز یه کار باحال کردیم . جای نون و پنیر نون و نون خوردیم .آخه داداش تو چه میفهمی پچ پچ های مامان بزرگ با مامان بعد از دست گلی که به آب دادی در حالی که خودتم نمیدونی چرا مامان دعوات کرده یعنی چی ؟ میخوام داد بزنم و بش بگم آره کشیدم اما فکر نکنم تو بفهمی یعنی چی وقتی بابات بیاد خونه و بگه انگور فروش حاضر نشده بهش نیم کیلو انگور بفروشه . فکر نکنم یه جو مرام و همت توی وجودت باشه که گشنگی بکشی اما بازم به خاطر انقلاب و نظام از رئیس جمهور وقت حمایت کنی و وایستی جلوی هر چی اصلاح طلب و ضد ولایته و بگی حساب اون از بچه هاش جداست و وقتی که گند کاراش در اومد بگی حیف ما که این همه از این دفاع کردیم .

 

آره داداش امروز من رو نگاه نکن . امروز من ثمره ی یه عمر جون کندن و گشنگی کشیدن بابا مامانمه . هیچ وقت یادم نمیره خوشحالی کودکانه ام رو که امشب هم شام نوشابه و کلوچه داریم و البته بغض کودکانه ام رو وقتی که میشنیدم :" مامان جون تو بخور من گشنه ام نیست " . توی دلم بش میگم آخه تو چی میفهمی ؟ من بت چی بگم ؟

 

یه عمر گشنگی رو امثال بابای من کشیدن ، یه عمر حمایت از نظام و انقلاب رو امثال بابای من کردند ، یه عمر فحش و ناسزا رو امثال بابای من شنیدن ، اما امروز امثال تو که یه عمر توی ناز و نعمت بزرگ شدین و کسی نگفت بالای چشمتون ابروست و به زمین و زمان هم غرولند کردید ، شدین دایه ی مهربان تر از مادر و داعیه ی حمایت از محرومین دارین و انگشت روی سینه من فشار میدین باد توی گلو میندازین و بلند و حق به جانب فریاد میزنید : " تاحالا یه شب گشنگی کشیدی ؟ " آره داداش کشیدم اما چی بگم بهت ... چی بهت بگم که امروز برای امثال ما ژست روشن فکری گرفتی و مثلا دم از حق محرومین می زنی و هر کی هم که روشن فکر ندیده برات به به و چه چه میکنه و حال کردی که چقدر آدم با حالی هستی .سیگار برگت رو از دکه های بالا شهر تهران میخری و تاکید میکنی که حتما مزه شکلات تلخ داشته باشه و خیلی حساسی که حتما لباسات مارک دار باشن و انگار نه انگار که سی و چند ساله به حکم خون من و امثال من شکم تون و به برکت آه و ناله کپر نشینای این مملکت جیب تون پر شده . توی جواب همه ی استفهام های انکاریت فقط یه جمله میگم : " این قبری که تو بالاش وایستادی و اشک تمساح میریزی ، مرده ی توش منم "


,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
به این فکر میکنم که

چرا کربلا نقطه عطف تاریخ اسلامه

شاید چون شیب زمین کربلا به بینهایت میل میکنه

یه طرف در اوج شقاوت

و یه طرف در اوج افلاک

هر چیزی که مشتق از کربلا باشه

روی خط شیب کربلا باشه

اونم به بی نهایت میل میکنه

و توی تاریخ میمونه

حالا هرچی به دو سر این تاریخ نزدیک تر

به بی نهایت مثبت و بی نهایت منفی هم نزدیک تر

کربلا هر چند که تقعر تاریخ رو از منفی ، مثبت کرد

اما تعریفی هم برای مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت داد

...

حکما اگه یه موضوعی کربلایی بشه

باید دو طرف داشته باشه

این بار هم وقتی

طرفی که نزدیکه به منفی بی نهایت  

یعنی فتنه

کارش به کربلا میرسه  

باید اون طرفش ۹ دی باشه

تا خطمون کربلایی کربلایی بشه

وگرنه

وگرنه نداره

کل یوم عاشورا

کل عرض کربلا

..........................................

پادکست : اشک

نوای حاج محمود کریمی

..........................................

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
به این فکر میکنم که

چرا کربلا نقطه عطف تاریخ اسلامه

شاید چون شیب زمین کربلا به بینهایت میل میکنه

یه طرف در اوج شقاوت

و یه طرف در اوج افلاک

هر چیزی که مشتق از کربلا باشه

روی خط شیب کربلا باشه

اونم به بی نهایت میل میکنه

و توی تاریخ میمونه

حالا هرچی به دو سر این تاریخ نزدیک تر

به بی نهایت مثبت و بی نهایت منفی هم نزدیک تر

کربلا هر چند که تقعر تاریخ رو از منفی ، مثبت کرد

اما تعریفی هم برای مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت داد

...

حکما اگه یه موضوعی کربلایی بشه

باید دو طرف داشته باشه

این بار هم وقتی

طرفی که نزدیکه به منفی بی نهایت  

یعنی فتنه

کارش به کربلا میرسه  

باید اون طرفش ۹ دی باشه

تا خطمون کربلایی کربلایی بشه

وگرنه

وگرنه نداره

کل یوم عاشورا

کل عرض کربلا

..........................................

پادکست : اشک

نوای حاج محمود کریمی

..........................................

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
چند روز پیش یکی از دوستان هم خوابگاهی با حالتی آمیخته با

ناراحتی و تعجب و دلهره و سوال و ... گفت :

شنیدی امریکا گفته که می خواد سردار سلیمانی رو بکشه ؟

با حالتی جدی و از روی حاضر جوابی و ... گفتم :

خوب بکشه

بچه می ترسونه ...

...

بچه می ترسونن احمق ها

فکر می کنن که الان گفتن می خوان سردار سلیمانی رو ترور کنن ما می ترسیم

نه ، حمقا !

ما رو از چی می ترسونین ؟

شنیدم سردار هرجا حرف میزنه دعا می کنه که شهید بشه

مگه کم کشتید از ماها

چیزی شد مگه ؟

بازم بکشید هیچی نمیشه

خدا رو شکر مملکتی که صاحبش امام زمان باشه

نایبش فقیه باشه

مگه با این کارای شما براش اتفاقی میوفته

مگه قبلا نکشتید مطهری ها رو ، بهشتی ها رو ، رجایی و با هنر ها رو و...

اینم روش

بد بخت های فلک زده

امامون مگه نگفته که بکشید ما را ملت ما بیدار تر می شوند

فکر کردید که حالا سردار سلیمانی رو ازمون بگیرید ما می شینیم سر جامون ؟

این ملت از آزمایش های بزرگتر از این سر بلند بیرون اومده

خدا امام خمینی رو ازمون گرفت ما زمین گیر نشدیم

حاج قاسم سلیمانی سر جاش ، من و رفیقام و همه خانواده و همه نزدیکامم آرزومونه

 که توی راه خدا فدا شیم

هدفمونه ، دعامونه ، عشقمونه واسه ولایت جونمون رو بدیم  

خاک توی سر نفهمتون کنم که آخرشم نمی فهمین من چی میگم

بهتره شما برید یه فکری برای خاک بر سریتون توی خیابونای کشورتون و ۸۰ تا کشور دیگه بکنین

به شما ها نیومده واسه ما غد بازی در بیارید .

پایان پیام /

دشنه ای در قلب کفار

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
چند روز پیش یکی از دوستان هم خوابگاهی با حالتی آمیخته با

ناراحتی و تعجب و دلهره و سوال و ... گفت :

شنیدی امریکا گفته که می خواد سردار سلیمانی رو بکشه ؟

با حالتی جدی و از روی حاضر جوابی و ... گفتم :

خوب بکشه

بچه می ترسونه ...

...

بچه می ترسونن احمق ها

فکر می کنن که الان گفتن می خوان سردار سلیمانی رو ترور کنن ما می ترسیم

نه ، حمقا !

ما رو از چی می ترسونین ؟

شنیدم سردار هرجا حرف میزنه دعا می کنه که شهید بشه

مگه کم کشتید از ماها

چیزی شد مگه ؟

بازم بکشید هیچی نمیشه

خدا رو شکر مملکتی که صاحبش امام زمان باشه

نایبش فقیه باشه

مگه با این کارای شما براش اتفاقی میوفته

مگه قبلا نکشتید مطهری ها رو ، بهشتی ها رو ، رجایی و با هنر ها رو و...

اینم روش

بد بخت های فلک زده

امامون مگه نگفته که بکشید ما را ملت ما بیدار تر می شوند

فکر کردید که حالا سردار سلیمانی رو ازمون بگیرید ما می شینیم سر جامون ؟

این ملت از آزمایش های بزرگتر از این سر بلند بیرون اومده

خدا امام خمینی رو ازمون گرفت ما زمین گیر نشدیم

حاج قاسم سلیمانی سر جاش ، من و رفیقام و همه خانواده و همه نزدیکامم آرزومونه

 که توی راه خدا فدا شیم

هدفمونه ، دعامونه ، عشقمونه واسه ولایت جونمون رو بدیم  

خاک توی سر نفهمتون کنم که آخرشم نمی فهمین من چی میگم

بهتره شما برید یه فکری برای خاک بر سریتون توی خیابونای کشورتون و ۸۰ تا کشور دیگه بکنین

به شما ها نیومده واسه ما غد بازی در بیارید .

پایان پیام /

دشنه ای در قلب کفار

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید