من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شاید میان فاصله ای دور تا ابد 

-یا آنکه چون برای شقایق نگاه ها ، خسته ، شکسته ، تهی ، باز مانده اند -

تار و خموش و گم شده نوری مرا ستود 

چشمم تمام قصه خود را ز جان سرود .

*** 

سرما 

میان کوره کمین کرد 

سوخت 

برد 

آتش گرفت زندگی کودکان خرد 

چایی میان راه زمین خورد از عطش 

آری زمین 

زمین 

زمین همه ی چای سر کشید 

ای وای از این عطش که زمین را گرفته بود 

آری زمین مست 

این پست کین مست ، از هوش رفته بود

بی هوش و بی دلیل 

پیر خرفت خوش خط و خال مکان نما 

نعره کشان و مشت فشان 

جست و پا فشرد 

بابای پیر کودک ما از غمش فسرد 

مادر بزرگ قصه ی ما ، دم گرفته بود 

ویرانه خانه را 

دیوانه کوچه را 

دردانه بچه را 

در طول و عرض روز 

در قیل و قال شب 

سر تا سر زمین و زمان ها و ابر ها 

دیوار و درب خانه ی عمه ، همو ، پدر 

چون مرغ و ماهیان 

این غم گرفته بود 

بی خانه مردمی که به پشتی شکسته

 زود 

آرام میشوند 

بی چاره آدمی که به بی چارگان 

هنوز 

امید میدهد  


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

شاید میان فاصله ای دور تا ابد 

-یا آنکه چون برای شقایق نگاه ها ، خسته ، شکسته ، تهی ، باز مانده اند -

تار و خموش و گم شده نوری مرا ستود 

چشمم تمام قصه خود را ز جان سرود .

*** 

سرما 

میان کوره کمین کرد 

سوخت 

برد 

آتش گرفت زندگی کودکان خرد 

چایی میان راه زمین خورد از عطش 

آری زمین 

زمین 

زمین همه ی چای سر کشید 

ای وای از این عطش که زمین را گرفته بود 

آری زمین مست 

این پست کین مست ، از هوش رفته بود

بی هوش و بی دلیل 

پیر خرفت خوش خط و خال مکان نما 

نعره کشان و مشت فشان 

جست و پا فشرد 

بابای پیر کودک ما از غمش فسرد 

مادر بزرگ قصه ی ما ، دم گرفته بود 

ویرانه خانه را 

دیوانه کوچه را 

دردانه بچه را 

در طول و عرض روز 

در قیل و قال شب 

سر تا سر زمین و زمان ها و ابر ها 

دیوار و درب خانه ی عمه ، همو ، پدر 

چون مرغ و ماهیان 

این غم گرفته بود 

بی خانه مردمی که به پشتی شکسته

 زود 

آرام میشوند 

بی چاره آدمی که به بی چارگان 

هنوز 

امید میدهد  


,,
  • میر محمد مطهری موید