من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

برایم کمی مشکل است که به عنوان جزء کوچکی از واحد ایده پردازی مجموعه نوشت افزار ایرانی اسلامی ‏از کار بگویم و در عین حال سیاست های راهبردی آینده ی این کار بزرگ و پر خیر و برکت را لو ندهم . لذا بهتر میبینم که این نوشتار خرد را به درد دل برادری کوچک برای خواهران و برادران بزرگتر سپری کنم . به عنوان حلقه ای از کار تولید دفاتر ایرانی اسلامی که وارد مجموعه شدم و وظیفه ام ایده پردازی برای دفاتر شد دنیایی از طرح ها و رنگ ها و داستان ها و انسان ها و شخصیت های واقعی و ساختگی و شهر ها و منظره ها در پیش دیدگانم به رژه در آمد . شب اول نتوانستم بخوابم چون کاراکتر هایی که در حال ساختنشان بودم خواب را بر من حرام کرده بودند . تمام وجودم شوق و امید بود برای انجام کاری عظیم . دنیایی ساختم با دیوار های زیبا و دل نشین . دنیایی که حتی دیوار هایش هم نمیتوانست عمق نگاه پر محبت برادران مومن به یکدیگر را سد کند . البته امروز هم که این سطور را مینویسم دنیایی زیبا و با شکوه در ذهن ساخته ام اما با این تفاوت که دنیای قبلی ام بر روی زمینی صاف بنا شده بود و دنیایی که امروز در ذهن می پرورم بر روی ویرانه های دنیای پیشین . اولین آجر بنا های با صفای دنیای شیرین ایده های دفاتر تحریر را این جمله ی یک کلمه ای بر سرم نشاند : نمیشود . یک روزی طول کشید تا بتوانم بفهمم که نمیشود . این که نمیتوانم بگویم که کاراکتر متناسب با روح مخاطبم باید کشیده شود . ستون خیالم ترک خورد وقتی که دیدم نیمی از ایراد های طرح ها را نمیشود رفع کرد . و پایبست بنا را اشک هایم سست کرد وقتی که پای کارتونی غربی دیدم تمام چیزهایی که هم زمان کاراکتر انیمیشن حس میکند در صورتش پیداست . اما زمانی بنای خیالات خامم بر سرم ویران شد که دوستی با لبخند به من گفت : فلانی فکر کردی اینجا والت دیزنی است ؟

راه را ادامه دادم بی خیال ‏و فکر نمیکردم که دنیای کودکانه ام دوباره پا بگیرد اما گرفت . دنیایی زیباتر و امیدبخش تر از پیشین وجودم را فرا گرفت زمانی که در خبرگزاری فارس تیزر کارتون آتو را دیدم . کارتونی که در کرمان توسط گروهی از بچه مسجدی ها که حالا برای خود شرکت انیمیشن سازی باز کرده اند ساخته شده است .بچه هایی که دست خالی کاری کرده اند کارستان . بچه هایی که میخواهند ثابت کنند که ایرانی هم میتواند . بچه هایی که نشان داده اند ترس از دست به قلم شدن ‏ ترس از ساختن ‏ ترس از خلق کردن ‏ ترس از بزرگ شدن ‏ ترس از غربی ها خیالی بیش نیست . بچه هایی که ثابت کردند که درست است ما والت دیزنی و پیکسار و ... نیستیم اما بچه بسیجی که هستیم ... .

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

برایم کمی مشکل است که به عنوان جزء کوچکی از واحد ایده پردازی مجموعه نوشت افزار ایرانی اسلامی ‏از کار بگویم و در عین حال سیاست های راهبردی آینده ی این کار بزرگ و پر خیر و برکت را لو ندهم . لذا بهتر میبینم که این نوشتار خرد را به درد دل برادری کوچک برای خواهران و برادران بزرگتر سپری کنم . به عنوان حلقه ای از کار تولید دفاتر ایرانی اسلامی که وارد مجموعه شدم و وظیفه ام ایده پردازی برای دفاتر شد دنیایی از طرح ها و رنگ ها و داستان ها و انسان ها و شخصیت های واقعی و ساختگی و شهر ها و منظره ها در پیش دیدگانم به رژه در آمد . شب اول نتوانستم بخوابم چون کاراکتر هایی که در حال ساختنشان بودم خواب را بر من حرام کرده بودند . تمام وجودم شوق و امید بود برای انجام کاری عظیم . دنیایی ساختم با دیوار های زیبا و دل نشین . دنیایی که حتی دیوار هایش هم نمیتوانست عمق نگاه پر محبت برادران مومن به یکدیگر را سد کند . البته امروز هم که این سطور را مینویسم دنیایی زیبا و با شکوه در ذهن ساخته ام اما با این تفاوت که دنیای قبلی ام بر روی زمینی صاف بنا شده بود و دنیایی که امروز در ذهن می پرورم بر روی ویرانه های دنیای پیشین . اولین آجر بنا های با صفای دنیای شیرین ایده های دفاتر تحریر را این جمله ی یک کلمه ای بر سرم نشاند : نمیشود . یک روزی طول کشید تا بتوانم بفهمم که نمیشود . این که نمیتوانم بگویم که کاراکتر متناسب با روح مخاطبم باید کشیده شود . ستون خیالم ترک خورد وقتی که دیدم نیمی از ایراد های طرح ها را نمیشود رفع کرد . و پایبست بنا را اشک هایم سست کرد وقتی که پای کارتونی غربی دیدم تمام چیزهایی که هم زمان کاراکتر انیمیشن حس میکند در صورتش پیداست . اما زمانی بنای خیالات خامم بر سرم ویران شد که دوستی با لبخند به من گفت : فلانی فکر کردی اینجا والت دیزنی است ؟

راه را ادامه دادم بی خیال ‏و فکر نمیکردم که دنیای کودکانه ام دوباره پا بگیرد اما گرفت . دنیایی زیباتر و امیدبخش تر از پیشین وجودم را فرا گرفت زمانی که در خبرگزاری فارس تیزر کارتون آتو را دیدم . کارتونی که در کرمان توسط گروهی از بچه مسجدی ها که حالا برای خود شرکت انیمیشن سازی باز کرده اند ساخته شده است .بچه هایی که دست خالی کاری کرده اند کارستان . بچه هایی که میخواهند ثابت کنند که ایرانی هم میتواند . بچه هایی که نشان داده اند ترس از دست به قلم شدن ‏ ترس از ساختن ‏ ترس از خلق کردن ‏ ترس از بزرگ شدن ‏ ترس از غربی ها خیالی بیش نیست . بچه هایی که ثابت کردند که درست است ما والت دیزنی و پیکسار و ... نیستیم اما بچه بسیجی که هستیم ... .

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

دوست داشتم شما هم ببینید . 

التماس دعا 

...



کاندیدا رأی آورد!
تابلو، نقاش را ثروتمند کرد!
شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد!
کارگردان، جایزه ها را درو کرد!

و هنوز ...
سر همان چهار راه
واکس می زند

کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است...!!!

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

دوست داشتم شما هم ببینید . 

التماس دعا 

...



کاندیدا رأی آورد!
تابلو، نقاش را ثروتمند کرد!
شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد!
کارگردان، جایزه ها را درو کرد!

و هنوز ...
سر همان چهار راه
واکس می زند

کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است...!!!

  • میر محمد مطهری موید