من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناسبت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

"حافظ"

...

میلاد حضرت محمد مصطفی (ص ) و امام جعفر صادق (ع) مبارک


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

"حافظ"

...

میلاد حضرت محمد مصطفی (ص ) و امام جعفر صادق (ع) مبارک


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
امام غایب را میتوان با تقریب خوبی حاضر همیشه در تکرار کربلا دانست


چه اگر هفتاد و دو یارش فقط سیصد و سیزده میشدند ...


هر چند که در مقابل هزاران نفر باشند و در کنارشان شایعت و بایعت و تابعت کنندگان چه بیشمار ...
دارم به این فکر میکنم که آرزوی عضویت در میان یاران امام زمان یعنی عضویت در میان هفتاد و دو تن

وگرنه اگر سیصد و سیزده را اختیار میکرد
باید آرزو میکرد که بتواند یار امام زمان بشود و یار امام زمان بسازد .
فاصله میاد هفتاد و دو و سیصد و سیزده فرق میان از خود گذشتن و به خود آوردن است .
قدمهایتان صدق
یاعلی
م.محمد.م.م

,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
امام غایب را میتوان با تقریب خوبی حاضر همیشه در تکرار کربلا دانست


چه اگر هفتاد و دو یارش فقط سیصد و سیزده میشدند ...


هر چند که در مقابل هزاران نفر باشند و در کنارشان شایعت و بایعت و تابعت کنندگان چه بیشمار ...
دارم به این فکر میکنم که آرزوی عضویت در میان یاران امام زمان یعنی عضویت در میان هفتاد و دو تن

وگرنه اگر سیصد و سیزده را اختیار میکرد
باید آرزو میکرد که بتواند یار امام زمان بشود و یار امام زمان بسازد .
فاصله میاد هفتاد و دو و سیصد و سیزده فرق میان از خود گذشتن و به خود آوردن است .
قدمهایتان صدق
یاعلی
م.محمد.م.م

,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

شاید میان فاصله ای دور تا ابد 

-یا آنکه چون برای شقایق نگاه ها ، خسته ، شکسته ، تهی ، باز مانده اند -

تار و خموش و گم شده نوری مرا ستود 

چشمم تمام قصه خود را ز جان سرود .

*** 

سرما 

میان کوره کمین کرد 

سوخت 

برد 

آتش گرفت زندگی کودکان خرد 

چایی میان راه زمین خورد از عطش 

آری زمین 

زمین 

زمین همه ی چای سر کشید 

ای وای از این عطش که زمین را گرفته بود 

آری زمین مست 

این پست کین مست ، از هوش رفته بود

بی هوش و بی دلیل 

پیر خرفت خوش خط و خال مکان نما 

نعره کشان و مشت فشان 

جست و پا فشرد 

بابای پیر کودک ما از غمش فسرد 

مادر بزرگ قصه ی ما ، دم گرفته بود 

ویرانه خانه را 

دیوانه کوچه را 

دردانه بچه را 

در طول و عرض روز 

در قیل و قال شب 

سر تا سر زمین و زمان ها و ابر ها 

دیوار و درب خانه ی عمه ، همو ، پدر 

چون مرغ و ماهیان 

این غم گرفته بود 

بی خانه مردمی که به پشتی شکسته

 زود 

آرام میشوند 

بی چاره آدمی که به بی چارگان 

هنوز 

امید میدهد  


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

شاید میان فاصله ای دور تا ابد 

-یا آنکه چون برای شقایق نگاه ها ، خسته ، شکسته ، تهی ، باز مانده اند -

تار و خموش و گم شده نوری مرا ستود 

چشمم تمام قصه خود را ز جان سرود .

*** 

سرما 

میان کوره کمین کرد 

سوخت 

برد 

آتش گرفت زندگی کودکان خرد 

چایی میان راه زمین خورد از عطش 

آری زمین 

زمین 

زمین همه ی چای سر کشید 

ای وای از این عطش که زمین را گرفته بود 

آری زمین مست 

این پست کین مست ، از هوش رفته بود

بی هوش و بی دلیل 

پیر خرفت خوش خط و خال مکان نما 

نعره کشان و مشت فشان 

جست و پا فشرد 

بابای پیر کودک ما از غمش فسرد 

مادر بزرگ قصه ی ما ، دم گرفته بود 

ویرانه خانه را 

دیوانه کوچه را 

دردانه بچه را 

در طول و عرض روز 

در قیل و قال شب 

سر تا سر زمین و زمان ها و ابر ها 

دیوار و درب خانه ی عمه ، همو ، پدر 

چون مرغ و ماهیان 

این غم گرفته بود 

بی خانه مردمی که به پشتی شکسته

 زود 

آرام میشوند 

بی چاره آدمی که به بی چارگان 

هنوز 

امید میدهد  


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

بسم الله ارحمن الرحیم

بزرگی و بزرگواری روح

گاهی انسان با کارهایی بزرگ اما مکدر کننده از طرف افرادی مواجه می شود . کار هایی که نه می توان بر بزرگی آن ها چشم پوشید و نه بر پستی شان . بر آنیم که از درچه ی دیدگاه معلم شهید مرتضی مطهری نگاهی به معانی و حواشی گزاره های زیر بیاندازیم : روح بزرگ و با همت ، روح کوچک و حقیر ، روح بزرگوار و با کرامت ، روح پست و رذل . بدیهی است در این مقال سعی شده که این موضوع بی هیچ دخل و تصرفی در سخنان آن شهید بزرگوار مطرح گردد .  

1- صاحبانروح های بزرگافرادی با همت اند . کسانی که در راه رسیدن به اهداف خود زحمت می کشند ، به تن و جان خود سختی می دهند ، کم می خوابند و معمولا هم کم عمر می کنند . ایشان در راه رسیدن به خواسته هایشان - حال هر چه که می خواهد باشد - از هیچ کاری روی گردان نیستند . می توان به ابوریحان بیرونی - که می گفت بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانسته بمیرم - اشاره کرد یا نادر را نام برد که گاهی در لشکر کشی هایش تا ده ها روز حتی کفش از پایش بیرون نمی آورد و...

2- تن پروران و تنبلانروحی کوچکو حقیر داردن ، به دنبال خواب راحت اند و از خوردن خوراک بسیار لذت میبرند . ایشان یا همواره دستشان جلوی دیگران دراز است و یا جیره خوار سفره دیگرانند ، مانند بیچارگان غیبت دیگران را می کنند و تن به هر ذلتی می دهند . به خاطر همت کوتاهشان بی سواد و دریوزه اند . در واقع می توان گفت که حریصان و دنیا پرستانی که در طلب ثروت روح بزرگی دارند ، بسیار بهتر اند از کسانی که با تنبلی زندگی می کنند و برای پوشاندن این ضعف دم از زهد می زنند . امام علی (ع) در خطاب به یکی از همین دنیا پرستان فرمود که ای با همت و نیرومد چرا ثروت برای تو هدف است ؟ آن را بدست آور تا برای تو وسیله باشد . جالب است اشاره کنیم که گاهی درآمد سالانه امام علی (ع) به 40 تا 60 هزار درهم می رسید .

3-روح بزرگواررا می توان در انسانی دید که اهداف زندگی خود را بر پایه ی کرامت قرار می دهد و برای رسیدن به آن اهداف و فضایل تلاش می کند . بزرگواری یعنی حس شرافت ، احساس بزرگی در ضمیر و فطرت ، خود را نه برتر از دیگران که برتر از هر خود پسندی و خود پرستی دیدن . بزرگوار می خواهد بزرگ باشد اما نه از دیگران بلکه از هر پستی و دنائت ، که امام علی (ع) فرمود روح خود را از هر پستی برتر بدانید .

4-روح پستروحی است که در راه رذائل حرکت می کند و در این راه و برای رسیدن به اهداف شوم خود کوتاهی نمی کند . برای مثال می توان به موسولینی اشاره کرد که به یکی از نزدیکانش در خلوت گفت : ترجیح میدهم که یک سال شیر باشم و بدرم تا صدسال گوسفند باشم و دریده شوم . باید  گفت که در هر فرد صاحب روح بزرگ ، قسمتی از وجود او رشد کرده . یکی صاحب یک کینه توزی بزرگ است ، یکی صاحب ثروت اندوزی بزرگ و یا یکی صاحب جاه طلبی بزرگ و یا بندگی بزرگ و یا یک علم آموزی بزرگ و یا یک خود پرستی بزرگ .

هر روح بزرگواری یک روح بزرگ است اما هر روح بزرگی ، بزرگوار نیست  . هر روح با همت یک روح بزرگ است اما یک روح زمانی بزرگوار است که قرین فضایل باشد و با عزت و کرامت ، و یک روح زمانی پست است که قرین رذائل و دنائت باشد .

در همین راستا باید دانست که در راه بزرگوار کردن روح خود اولا باید همت کرد - همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند -  و مرحله دوم قدم نهادن در مسیری است که خداوند برای کرامت انسان ترسیم نموده و آن ، همان مسیر و دلیل  بعثت و ولایت رسول آخرین و آل طاهرین ایشان است . چرا که  پیامبر (ص) فرمودند : انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق . من برای تکمیل اخلاقی بزرگوارانه بر پایه ی کرامت و آقایی بشر – نه بر دیگران – بر پستی ها مبعوث شده ام .

اسلام در واقع مسیر کرامت انسان را رهایی او از بند نفس و سرور کردن خود عالی و الهی اش بر گستره وجودش می داند اما در عین حال به همان اندازه ای که انسان را به مبارزه با نفس پست خود دعوت کرده ، به عزت نفس و بزرگی همت نیز سفارش نموده است . چرا که در منظر اسلام انسان موجودی است مرکب که در وجود او هم کشش های دانی وجود دارد و هم کشش های عالی و آزاده ی حقیقی کسی است که خود عالی اش را در کشور وجودش به آقایی و سروری برساند .

از کتاب آزادی معنوی – فصل بزرگی و بزرگواری روح

....

یا علی 

خلاصه شده توسط

م.محمد.م.م


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

بسم الله ارحمن الرحیم

بزرگی و بزرگواری روح

گاهی انسان با کارهایی بزرگ اما مکدر کننده از طرف افرادی مواجه می شود . کار هایی که نه می توان بر بزرگی آن ها چشم پوشید و نه بر پستی شان . بر آنیم که از درچه ی دیدگاه معلم شهید مرتضی مطهری نگاهی به معانی و حواشی گزاره های زیر بیاندازیم : روح بزرگ و با همت ، روح کوچک و حقیر ، روح بزرگوار و با کرامت ، روح پست و رذل . بدیهی است در این مقال سعی شده که این موضوع بی هیچ دخل و تصرفی در سخنان آن شهید بزرگوار مطرح گردد .  

1- صاحبانروح های بزرگافرادی با همت اند . کسانی که در راه رسیدن به اهداف خود زحمت می کشند ، به تن و جان خود سختی می دهند ، کم می خوابند و معمولا هم کم عمر می کنند . ایشان در راه رسیدن به خواسته هایشان - حال هر چه که می خواهد باشد - از هیچ کاری روی گردان نیستند . می توان به ابوریحان بیرونی - که می گفت بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانسته بمیرم - اشاره کرد یا نادر را نام برد که گاهی در لشکر کشی هایش تا ده ها روز حتی کفش از پایش بیرون نمی آورد و...

2- تن پروران و تنبلانروحی کوچکو حقیر داردن ، به دنبال خواب راحت اند و از خوردن خوراک بسیار لذت میبرند . ایشان یا همواره دستشان جلوی دیگران دراز است و یا جیره خوار سفره دیگرانند ، مانند بیچارگان غیبت دیگران را می کنند و تن به هر ذلتی می دهند . به خاطر همت کوتاهشان بی سواد و دریوزه اند . در واقع می توان گفت که حریصان و دنیا پرستانی که در طلب ثروت روح بزرگی دارند ، بسیار بهتر اند از کسانی که با تنبلی زندگی می کنند و برای پوشاندن این ضعف دم از زهد می زنند . امام علی (ع) در خطاب به یکی از همین دنیا پرستان فرمود که ای با همت و نیرومد چرا ثروت برای تو هدف است ؟ آن را بدست آور تا برای تو وسیله باشد . جالب است اشاره کنیم که گاهی درآمد سالانه امام علی (ع) به 40 تا 60 هزار درهم می رسید .

3-روح بزرگواررا می توان در انسانی دید که اهداف زندگی خود را بر پایه ی کرامت قرار می دهد و برای رسیدن به آن اهداف و فضایل تلاش می کند . بزرگواری یعنی حس شرافت ، احساس بزرگی در ضمیر و فطرت ، خود را نه برتر از دیگران که برتر از هر خود پسندی و خود پرستی دیدن . بزرگوار می خواهد بزرگ باشد اما نه از دیگران بلکه از هر پستی و دنائت ، که امام علی (ع) فرمود روح خود را از هر پستی برتر بدانید .

4-روح پستروحی است که در راه رذائل حرکت می کند و در این راه و برای رسیدن به اهداف شوم خود کوتاهی نمی کند . برای مثال می توان به موسولینی اشاره کرد که به یکی از نزدیکانش در خلوت گفت : ترجیح میدهم که یک سال شیر باشم و بدرم تا صدسال گوسفند باشم و دریده شوم . باید  گفت که در هر فرد صاحب روح بزرگ ، قسمتی از وجود او رشد کرده . یکی صاحب یک کینه توزی بزرگ است ، یکی صاحب ثروت اندوزی بزرگ و یا یکی صاحب جاه طلبی بزرگ و یا بندگی بزرگ و یا یک علم آموزی بزرگ و یا یک خود پرستی بزرگ .

هر روح بزرگواری یک روح بزرگ است اما هر روح بزرگی ، بزرگوار نیست  . هر روح با همت یک روح بزرگ است اما یک روح زمانی بزرگوار است که قرین فضایل باشد و با عزت و کرامت ، و یک روح زمانی پست است که قرین رذائل و دنائت باشد .

در همین راستا باید دانست که در راه بزرگوار کردن روح خود اولا باید همت کرد - همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند -  و مرحله دوم قدم نهادن در مسیری است که خداوند برای کرامت انسان ترسیم نموده و آن ، همان مسیر و دلیل  بعثت و ولایت رسول آخرین و آل طاهرین ایشان است . چرا که  پیامبر (ص) فرمودند : انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق . من برای تکمیل اخلاقی بزرگوارانه بر پایه ی کرامت و آقایی بشر – نه بر دیگران – بر پستی ها مبعوث شده ام .

اسلام در واقع مسیر کرامت انسان را رهایی او از بند نفس و سرور کردن خود عالی و الهی اش بر گستره وجودش می داند اما در عین حال به همان اندازه ای که انسان را به مبارزه با نفس پست خود دعوت کرده ، به عزت نفس و بزرگی همت نیز سفارش نموده است . چرا که در منظر اسلام انسان موجودی است مرکب که در وجود او هم کشش های دانی وجود دارد و هم کشش های عالی و آزاده ی حقیقی کسی است که خود عالی اش را در کشور وجودش به آقایی و سروری برساند .

از کتاب آزادی معنوی – فصل بزرگی و بزرگواری روح

....

یا علی 

خلاصه شده توسط

م.محمد.م.م


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

یا من بَدَا فی کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبیها
ای آنکه در هرسینه ای شکستگی اش نمایان شد

حَتّی غَدَا فی کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبیها
تا جائیکه در هر دلی آرامگاهی برای او هست

أُمّاهُ لَو تَبکینَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشته شدن حسینت در کنار فرات می گریی

نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

یا قُرَّةَ عینِ الاوصیاءِ
ای نور چشم تمام اوصیا

أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است

صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود می فرستد

فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة، تبکی لَکِ عینُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می گریند

أدعو و دمعُ العین ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واویلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود

یا بنتَ من یَجری بکفَّیهِ النَّدَی آه ٍواویلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دستهای اوست

سالَت دماء ُالشّیعةِ مِن قلبِ بحرینِ الحزینِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود

و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ یا أُمَّ الحسین
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند

زهراءُ دَومًا قَلبی یُنادی
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !

یا بَضعةً مِن خیرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان

ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست

فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة، تبکی لکِ عینُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می گریند

...

پادکست شعر :

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

 

...

...
یا علی


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

یا من بَدَا فی کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبیها
ای آنکه در هرسینه ای شکستگی اش نمایان شد

حَتّی غَدَا فی کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبیها
تا جائیکه در هر دلی آرامگاهی برای او هست

أُمّاهُ لَو تَبکینَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشته شدن حسینت در کنار فرات می گریی

نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

یا قُرَّةَ عینِ الاوصیاءِ
ای نور چشم تمام اوصیا

أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است

صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود می فرستد

فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة، تبکی لَکِ عینُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می گریند

أدعو و دمعُ العین ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واویلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود

یا بنتَ من یَجری بکفَّیهِ النَّدَی آه ٍواویلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دستهای اوست

سالَت دماء ُالشّیعةِ مِن قلبِ بحرینِ الحزینِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود

و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ یا أُمَّ الحسین
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند

زهراءُ دَومًا قَلبی یُنادی
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !

یا بَضعةً مِن خیرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان

ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست

فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة، تبکی لکِ عینُ الوَفی
فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می گریند

...

پادکست شعر :

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

 

...

...
یا علی


,,,,
  • میر محمد مطهری موید