من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناسبت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
به این فکر میکنم که

چرا کربلا نقطه عطف تاریخ اسلامه

شاید چون شیب زمین کربلا به بینهایت میل میکنه

یه طرف در اوج شقاوت

و یه طرف در اوج افلاک

هر چیزی که مشتق از کربلا باشه

روی خط شیب کربلا باشه

اونم به بی نهایت میل میکنه

و توی تاریخ میمونه

حالا هرچی به دو سر این تاریخ نزدیک تر

به بی نهایت مثبت و بی نهایت منفی هم نزدیک تر

کربلا هر چند که تقعر تاریخ رو از منفی ، مثبت کرد

اما تعریفی هم برای مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت داد

...

حکما اگه یه موضوعی کربلایی بشه

باید دو طرف داشته باشه

این بار هم وقتی

طرفی که نزدیکه به منفی بی نهایت  

یعنی فتنه

کارش به کربلا میرسه  

باید اون طرفش ۹ دی باشه

تا خطمون کربلایی کربلایی بشه

وگرنه

وگرنه نداره

کل یوم عاشورا

کل عرض کربلا

..........................................

پادکست : اشک

نوای حاج محمود کریمی

..........................................

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
به این فکر میکنم که

چرا کربلا نقطه عطف تاریخ اسلامه

شاید چون شیب زمین کربلا به بینهایت میل میکنه

یه طرف در اوج شقاوت

و یه طرف در اوج افلاک

هر چیزی که مشتق از کربلا باشه

روی خط شیب کربلا باشه

اونم به بی نهایت میل میکنه

و توی تاریخ میمونه

حالا هرچی به دو سر این تاریخ نزدیک تر

به بی نهایت مثبت و بی نهایت منفی هم نزدیک تر

کربلا هر چند که تقعر تاریخ رو از منفی ، مثبت کرد

اما تعریفی هم برای مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت داد

...

حکما اگه یه موضوعی کربلایی بشه

باید دو طرف داشته باشه

این بار هم وقتی

طرفی که نزدیکه به منفی بی نهایت  

یعنی فتنه

کارش به کربلا میرسه  

باید اون طرفش ۹ دی باشه

تا خطمون کربلایی کربلایی بشه

وگرنه

وگرنه نداره

کل یوم عاشورا

کل عرض کربلا

..........................................

پادکست : اشک

نوای حاج محمود کریمی

..........................................

..........................................

لینک نوای پادکست

..........................................

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

عصر یک جمعهء دلگیر

 دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظهءباران نرسیده است؟

 و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ، به ایمان نرسیده است

 و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید

 بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است ؟

دل عشق ترک خورد

گل زخم نمک خورد

زمین مرد ، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد

فقط برد

 زمین مرد، زمین مرد

خداوند گواه است دلم چشم به راه است

 و در حسرت یک پلک نگاه است

 ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی

برسد کاش صدایم به صدایی...

 

 

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس

 تو کجایی گل نرگس ؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم

 زده آتش به دل عالم و آدم

 مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ؟

 ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت ؟

 نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

 به فدای رخت ای ماه !

 بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  اینبزم توئی ،آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه

دلم سوخته از آه نفس های غریبت

 دل من بال کبوتر شده

خاکستر پرپرشده

 همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی

 و سپس رفته به اقلیم رهایی

 به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی

و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی ؟

 به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد

نگهم خواب ندارد

 قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد

 شب من روزن مهتاب ندارد

 همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دل دادهء دل سوخته ارباب ندارد ...

تو کجایی؟ تو کجایی

 شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

 

 

گریه کن ،گریه و خون گریه کن آری

که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست کنون من نفسیروضهز مقتل بنویسم

و خودت نیز مدد کن

که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است

 به گستردگی ساحل نیل است

 و این بحر طویل است

و ببخشید که این مخمل خون بر تن تب دار حروف است

 که این روضهء مکشوف لهوف است :

 عطش بر لب عطشان لغات است

 و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است

 و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است

 ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است

 ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است

و زنی محو تماشاست زبالای بلندی

 الف قامت او دال

و همه هستی او در کف گودال

و سپس آه که «الشّمرُ ...»

خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»

دلت تاب ندارد

 به خدا با خبرم

می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی

 تو خودت کرب و بلایی

 قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی

تو کجایی ... تو کجایی ...

تو کجایی

شاعر : سید حمید رضا برقعی

..........................................................................................................

آه ... محرم اومد از راه

.............................

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

عصر یک جمعهء دلگیر

 دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظهءباران نرسیده است؟

 و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ، به ایمان نرسیده است

 و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید

 بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است ؟

دل عشق ترک خورد

گل زخم نمک خورد

زمین مرد ، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد

فقط برد

 زمین مرد، زمین مرد

خداوند گواه است دلم چشم به راه است

 و در حسرت یک پلک نگاه است

 ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی

برسد کاش صدایم به صدایی...

 

 

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس

 تو کجایی گل نرگس ؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم

 زده آتش به دل عالم و آدم

 مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ؟

 ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت ؟

 نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

 به فدای رخت ای ماه !

 بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  اینبزم توئی ،آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه

دلم سوخته از آه نفس های غریبت

 دل من بال کبوتر شده

خاکستر پرپرشده

 همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی

 و سپس رفته به اقلیم رهایی

 به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی

و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی ؟

 به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد

نگهم خواب ندارد

 قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد

 شب من روزن مهتاب ندارد

 همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دل دادهء دل سوخته ارباب ندارد ...

تو کجایی؟ تو کجایی

 شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

 

 

گریه کن ،گریه و خون گریه کن آری

که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست کنون من نفسیروضهز مقتل بنویسم

و خودت نیز مدد کن

که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است

 به گستردگی ساحل نیل است

 و این بحر طویل است

و ببخشید که این مخمل خون بر تن تب دار حروف است

 که این روضهء مکشوف لهوف است :

 عطش بر لب عطشان لغات است

 و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است

 و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است

 ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است

 ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است

و زنی محو تماشاست زبالای بلندی

 الف قامت او دال

و همه هستی او در کف گودال

و سپس آه که «الشّمرُ ...»

خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»

دلت تاب ندارد

 به خدا با خبرم

می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی

 تو خودت کرب و بلایی

 قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی

تو کجایی ... تو کجایی ...

تو کجایی

شاعر : سید حمید رضا برقعی

..........................................................................................................

آه ... محرم اومد از راه

.............................

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

...

خوب خدا رو شکر

ما که عادت داریم

واله ای که عاقل باشه فقط خدا میدونه کارش به کجا میرسه اما

این که شما عاذمید ما رو ناراحت میکنه

اما خوب بی شک برای شما بهتره

یه بنده خدا میگفت که نگید الان فاطمه (س) برای حسین گریه میکنه

چون الان اونا خوش اند کنار حوض کوثر

ماییم که باید برای نبودشون گریه کنیم ...

...

برای همه کسایی که میگذرند تا برسن

دعا میکنم که انشالله به اونجایی که میخوان برسن

برای پریدن باید پیله رو ول کنی

حتی اگه خیلی وقت باشه که توشی و بش عادت کرده باشی

...

این روزا با نبودنم و شلوغی سرم و ... فکر کنم که باعث دلخوری چند نفری از خودم شدم

خواهش میکنم که ببخشن

مخصوصا کسی که قرار بود براش مطلب بنویسم و

به قول خودش دستشو تو پوس گردو قرار دادم

شرمنده ام

ببخشید

همتون حلالم کنید

...

بعضی وقتا که از این جا بعضیا میرن که خیلی بودنشون برام مهمه

مثل حالا و یا وقتی که روزانه ها حذف شد

و یا وقتی که استخاره بد اومد ...

با خودم میگم که منم برم از این جا و ولش کنم این خراب شده رو

اما هیچ وقت این کار رو نکردم تا حالا

بعدشم نمیکنم

انشالله

...

رمضان کریم

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

...

خوب خدا رو شکر

ما که عادت داریم

واله ای که عاقل باشه فقط خدا میدونه کارش به کجا میرسه اما

این که شما عاذمید ما رو ناراحت میکنه

اما خوب بی شک برای شما بهتره

یه بنده خدا میگفت که نگید الان فاطمه (س) برای حسین گریه میکنه

چون الان اونا خوش اند کنار حوض کوثر

ماییم که باید برای نبودشون گریه کنیم ...

...

برای همه کسایی که میگذرند تا برسن

دعا میکنم که انشالله به اونجایی که میخوان برسن

برای پریدن باید پیله رو ول کنی

حتی اگه خیلی وقت باشه که توشی و بش عادت کرده باشی

...

این روزا با نبودنم و شلوغی سرم و ... فکر کنم که باعث دلخوری چند نفری از خودم شدم

خواهش میکنم که ببخشن

مخصوصا کسی که قرار بود براش مطلب بنویسم و

به قول خودش دستشو تو پوس گردو قرار دادم

شرمنده ام

ببخشید

همتون حلالم کنید

...

بعضی وقتا که از این جا بعضیا میرن که خیلی بودنشون برام مهمه

مثل حالا و یا وقتی که روزانه ها حذف شد

و یا وقتی که استخاره بد اومد ...

با خودم میگم که منم برم از این جا و ولش کنم این خراب شده رو

اما هیچ وقت این کار رو نکردم تا حالا

بعدشم نمیکنم

انشالله

...

رمضان کریم

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م

 


,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
سلام

بعداز تمام شدن دوران طلایی امتحانات و

طلایی رد کردن آن ها به شکلی در خور توجه

و ثبت طلایی ترین نتیجه در این دوران در طول تاریخ تحصیلم

و با توجه به سفر خانواده محترم به جز من و برادر جان

به مکه مکرمه و مدینه منوره

و میهمانی شیرین ( این افعال دیگر برعکس نیست واقا این میهمانی ها شیرین بودند )

دو هفته ای که بیشترش خانه مامان بزرگه که هزار تا قصه داره و خاله کوچیکه بود

( البته باید در این مقال

 از شام عمه بزرگه و عمه کوچیکه و عمو بزرگه و نهار و شام آن یکی مامان بزرگه هم

تشکر کنم )  

و خرابی مودم خانه و البته تازه کشف شدن مودم خانه خاله کوچیکه

و البته بیماری دو روزه ای که امروز تقریبا از آن دارم فارق میشوم

و نرسیدن به هیچ کدام از کار هایی که برای تابستان برنامه ریزی کرده بودم

که البته اتفاق جدیدی نیست

و همچینین با توجه به سوختن گوشی همراهمان در راه ارومیه به همدان

و البته خیلی چیز های دیگر ،

( تا اینجا با توجه به استفاده از " بعد از " و " با توجه به " در واقع مقدمه چیزی بود که میخواهم بگویم )

 دو روز پیش بعد از هم کلامی با فردی که بسیار برایم قابل احترام است

و خدا را به خاطر هم کلامی با او شاکرم و صبر بر بلایایش را طالبم

فهمیدم که

" در تمام عمرم برای اثبات بودن چیزی که واقعا نبودم جنگیده ام " 

همیشه این حدیث امام علی (ع) در جلوی چشمم رژه میرود که

 

                              اگر چیزی که میخواهی نیستی    

                           پس فرقی ندارد که کیستی

                                 ------------------------

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
سلام

بعداز تمام شدن دوران طلایی امتحانات و

طلایی رد کردن آن ها به شکلی در خور توجه

و ثبت طلایی ترین نتیجه در این دوران در طول تاریخ تحصیلم

و با توجه به سفر خانواده محترم به جز من و برادر جان

به مکه مکرمه و مدینه منوره

و میهمانی شیرین ( این افعال دیگر برعکس نیست واقا این میهمانی ها شیرین بودند )

دو هفته ای که بیشترش خانه مامان بزرگه که هزار تا قصه داره و خاله کوچیکه بود

( البته باید در این مقال

 از شام عمه بزرگه و عمه کوچیکه و عمو بزرگه و نهار و شام آن یکی مامان بزرگه هم

تشکر کنم )  

و خرابی مودم خانه و البته تازه کشف شدن مودم خانه خاله کوچیکه

و البته بیماری دو روزه ای که امروز تقریبا از آن دارم فارق میشوم

و نرسیدن به هیچ کدام از کار هایی که برای تابستان برنامه ریزی کرده بودم

که البته اتفاق جدیدی نیست

و همچینین با توجه به سوختن گوشی همراهمان در راه ارومیه به همدان

و البته خیلی چیز های دیگر ،

( تا اینجا با توجه به استفاده از " بعد از " و " با توجه به " در واقع مقدمه چیزی بود که میخواهم بگویم )

 دو روز پیش بعد از هم کلامی با فردی که بسیار برایم قابل احترام است

و خدا را به خاطر هم کلامی با او شاکرم و صبر بر بلایایش را طالبم

فهمیدم که

" در تمام عمرم برای اثبات بودن چیزی که واقعا نبودم جنگیده ام " 

همیشه این حدیث امام علی (ع) در جلوی چشمم رژه میرود که

 

                              اگر چیزی که میخواهی نیستی    

                           پس فرقی ندارد که کیستی

                                 ------------------------

التماس دعا

یاعلی

م.محمد.م.م


,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
سلام

چند روزیه که سخت درگیر چند کار مختلفم

روزها سپری میشه و ما هم بی اراده قدم بر میداریم و ...

نمیدانم چرا وقتی که یکی از آشنایانم از دنیا میره سخت در افکار موهومی فرو میرم و

ذهنم در عین حال که به هم میریزه اما به نتایجی هم میرسه

چیز هایی که به فکرش افتادم با مرگ یکی از دوستانم جالب بودن

و چیز هایی که شنیدم و یاد گرفتم

مثلا یه داستان بود که خیلی جالب بود

که میگن یه بار یه نفر با ملک الموت رفیق میشه و ازش قول میگیره که یک سال قبل از مرگش بهش خبر بده تا آماده بشه

بعد از چند سال یه هو از دنیا میره و میپرسه مگه قرار نبود که خبرم کنی

ملک الموت میگه من که با ها خبرت کردم

اون موقعی که بابات رفت

اون موقعی که مامانت و برادرت و دوستت رو ازت گرفتم

همه اون موقع ها داشتم خبرت میکردم که مراقب باش

خیلی زود نوبت تو هم میرسه

...

به این فکر هم افتادم که حتما وصیت نامه بنوسم

اما نمیدونم چطور باید این کار رو کرد

و چی نوشت

...

به نزدیکی اون روزی فکر کردم که من هم دستم از دنیا کوتاهه و

نمیدونم کی باید به جای من از بقیه حلالیت بخواد

مثل خواهر احسان که اومد از ما برای داداشش حلالیت گرفت

...

اما چیزی که برام خیلی مهم بود که بهش فکر میکردم داغی بود که خانواده احسان دچارش شده بودن

و فکر به این که بی شک برای هر داغی عزاداریی واجبه برای تسکین خانواده

هرچه داغ بزرگتر باشه باید بیشتر عزاداری کرد برای تسکینش

یه مطلب نوشته بودم در باره ی این که نمیدونم چرا باید توی عاشورا گریه کنم

این که میدونم باید این کار رو بکنم اما نمیدونم چرا

یکی از دلایلش رو پیدا کردم

برخی داغ ها اونقدر بزرگن که باید تا آخر دنیا براشون گریه کرد

به خصوص که نزدیکان اون افراد زمان برای عزاداری نداشته باشن و اجازه هم

به این فکر میکردم که اگه یه روزی برسه که مردم زمین به مقدار کافی برای حسین و یارانش

عزاداری نکنن زمین این کار رو با نابودی اهلش انجام میده

این که ما داریم به یکی از وظایف تاریخیمون عمل میکنیم که اون هم عزاداری برای بزرگترین داغ تاریخه

این که ما داریم به اماممون کمک میکنیم و به فرزندان امامانمون کمک میکنیم و این یه افتخار بزرگه

این که بتونیم تسلایی باشیم بر داغ دل اهل بیت

...

این رو هم یاد گرفتم که معصوم (ع) فرمودند که در هر داغ و غمی که داشتید برای هر چیزی

( مثلا دزد گوشیتون رو دزدیده ) و اگر غمگینید یا گریه میکنید نیت کنید که برای پدرم حسین (ع)

ناراحتید و برای اون گریه کنید .

...

باز هم حرف هست اما ذهن یاری نمیکنه و جو اینجایی که دارم توش مینویسم

هم اعصابم آروم نیست و هم اطرافم شلوغه

...

امشب شب شهادت بیبی دوعالم سیده نسائ عالمین بنت نبی راضیه مرضیه طاهره مطهره انسیه محدثه زهرا ، فاطمه سلام الله علیها ست

این بانوی الهی بی شک تفسیر تمام خلقته

و بی شک فلسفه تمام عبودیته

انشالله که خودش هم در این دنیا و هم در اون دنیا دستمون رو بگیره

و خودش خداییمون کنه

خطالب به ایشان باید عرض کنم که

مادرم میدانم که بی شک مهر مادری هر بی محبتی و هر کم لطفی را از چشمان مادری دور میکند

میدانم که من کم لطف بودم و بی محبت

اما میدانم که تو هم در بی نهایت لطفی و محبت

هرچقدر که من بد باشم

تو بیشتر خوبی

پس دستم را بگیر .

...

التماس دعا

یاعلی

یا فاطمه

م.محمد.م.م 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
سلام

چند روزیه که سخت درگیر چند کار مختلفم

روزها سپری میشه و ما هم بی اراده قدم بر میداریم و ...

نمیدانم چرا وقتی که یکی از آشنایانم از دنیا میره سخت در افکار موهومی فرو میرم و

ذهنم در عین حال که به هم میریزه اما به نتایجی هم میرسه

چیز هایی که به فکرش افتادم با مرگ یکی از دوستانم جالب بودن

و چیز هایی که شنیدم و یاد گرفتم

مثلا یه داستان بود که خیلی جالب بود

که میگن یه بار یه نفر با ملک الموت رفیق میشه و ازش قول میگیره که یک سال قبل از مرگش بهش خبر بده تا آماده بشه

بعد از چند سال یه هو از دنیا میره و میپرسه مگه قرار نبود که خبرم کنی

ملک الموت میگه من که با ها خبرت کردم

اون موقعی که بابات رفت

اون موقعی که مامانت و برادرت و دوستت رو ازت گرفتم

همه اون موقع ها داشتم خبرت میکردم که مراقب باش

خیلی زود نوبت تو هم میرسه

...

به این فکر هم افتادم که حتما وصیت نامه بنوسم

اما نمیدونم چطور باید این کار رو کرد

و چی نوشت

...

به نزدیکی اون روزی فکر کردم که من هم دستم از دنیا کوتاهه و

نمیدونم کی باید به جای من از بقیه حلالیت بخواد

مثل خواهر احسان که اومد از ما برای داداشش حلالیت گرفت

...

اما چیزی که برام خیلی مهم بود که بهش فکر میکردم داغی بود که خانواده احسان دچارش شده بودن

و فکر به این که بی شک برای هر داغی عزاداریی واجبه برای تسکین خانواده

هرچه داغ بزرگتر باشه باید بیشتر عزاداری کرد برای تسکینش

یه مطلب نوشته بودم در باره ی این که نمیدونم چرا باید توی عاشورا گریه کنم

این که میدونم باید این کار رو بکنم اما نمیدونم چرا

یکی از دلایلش رو پیدا کردم

برخی داغ ها اونقدر بزرگن که باید تا آخر دنیا براشون گریه کرد

به خصوص که نزدیکان اون افراد زمان برای عزاداری نداشته باشن و اجازه هم

به این فکر میکردم که اگه یه روزی برسه که مردم زمین به مقدار کافی برای حسین و یارانش

عزاداری نکنن زمین این کار رو با نابودی اهلش انجام میده

این که ما داریم به یکی از وظایف تاریخیمون عمل میکنیم که اون هم عزاداری برای بزرگترین داغ تاریخه

این که ما داریم به اماممون کمک میکنیم و به فرزندان امامانمون کمک میکنیم و این یه افتخار بزرگه

این که بتونیم تسلایی باشیم بر داغ دل اهل بیت

...

این رو هم یاد گرفتم که معصوم (ع) فرمودند که در هر داغ و غمی که داشتید برای هر چیزی

( مثلا دزد گوشیتون رو دزدیده ) و اگر غمگینید یا گریه میکنید نیت کنید که برای پدرم حسین (ع)

ناراحتید و برای اون گریه کنید .

...

باز هم حرف هست اما ذهن یاری نمیکنه و جو اینجایی که دارم توش مینویسم

هم اعصابم آروم نیست و هم اطرافم شلوغه

...

امشب شب شهادت بیبی دوعالم سیده نسائ عالمین بنت نبی راضیه مرضیه طاهره مطهره انسیه محدثه زهرا ، فاطمه سلام الله علیها ست

این بانوی الهی بی شک تفسیر تمام خلقته

و بی شک فلسفه تمام عبودیته

انشالله که خودش هم در این دنیا و هم در اون دنیا دستمون رو بگیره

و خودش خداییمون کنه

خطالب به ایشان باید عرض کنم که

مادرم میدانم که بی شک مهر مادری هر بی محبتی و هر کم لطفی را از چشمان مادری دور میکند

میدانم که من کم لطف بودم و بی محبت

اما میدانم که تو هم در بی نهایت لطفی و محبت

هرچقدر که من بد باشم

تو بیشتر خوبی

پس دستم را بگیر .

...

التماس دعا

یاعلی

یا فاطمه

م.محمد.م.م 


,,,,
  • میر محمد مطهری موید