من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
چند وقتیه که دنیا رو پوچ میبینم و دوست دارم فقط برای خدا باشم


 فقط تلاش برای خدایی بودن رو با ارزش میدونم 


اما زنجیرایی که دنیا به پام بسته اونقدر ضخیمه و از اون بد تر


اونقدر بهشون عادت کردم که نمیتونم خیلیاشون رو تشخیص بدم


چه برسته که بخوام خودمو جدا کنم


واسه همینه که میگم


خدایا خودت ما رو برای خودت بزرگ کن


ما که اونقدر عادت کردیم به این لمبر ها که کشتیمون بد جوری توی نفسمون


لنگر انداخته اما نه آب ارزش داره نه کشتی نه بودنمون نه مقامی نه حرفی نه


پولی نه درسی نه هیچی اگه برای خدا نباشه


چون فقط خدا میمونه ( به اینجای فکرم که میرسم


احساس میکنم من ابدیت رو میپرستم نه خدا رو . نمیدونم حس میکنم حتی


توی این همه حرف توحیدی  بازم دارم مشرک میشم )

وای از دست این شرک خفی

دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم

...

...

...

یاعلی

  • ۸۹/۱۰/۱۰
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی