من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
کجا

کی

 کیا؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کجایی؟

میخوای کجا باشی ؟

وقتی که مردی میخوای کیا واست گریه کنن؟

اصلا میخوای چند نفر برات گریه کنن ؟

میخوای وقتی مردی چی بگن ؟

بگن رحتمش کنه یا لعنت؟

کی می خوای برسی ؟

کی می خوای حرکت کنی؟

به کجا میخوای برسی ؟

به کجا میخوای برسی؟

...................................................................

اینا سوالایی بودن که با وقوع وقایعی ( که برای من بزرگ بودن ) توی ذهنم ایجاد شد

امیر عباس رفت ساری و خدا پشت و پناهش

یه بچه ی فقیر رو دیدم که حتی توی این وقت از سال لباس درست حسابی نداشت

اما خوشحال و خندون بازی میکرد .

و اعلامیه ی یکی رودیدم که اسمش میر محمد بود

این ترکیب اسمی خیلی نادره

اون اولین میر محمدی بود که به جز خودم دیده بودم

و میخوام وقتی مردم چند نفر برام گریه کنن؟

و این جمله که همیشه ذهنم رو مشغول میکنه :

اگر کسی نیستی که میخواهی

پس هیچ کس نیستی .........

....

فعلا که حیچ کس نیستم ...

...

شاد باشید

یاعلی

میر محمد.م.م

  • ۸۷/۱۱/۰۹
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی