من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
اول نوشت :

سلام

............................................................................................................

دوم نوشت:

نه خیلی دیر می پاید حظورم

درون دست هایم گرمی دستان سردی را طلب دارم

وَه چه از یاد ِ صدای باد ِ نوروزی بدورم

نه خیلی دیر می پاید حظورم

سیه پوشم ولیکن پای کوبان است سحر ها و شب و روزم

نمیداند که من هم چون خود او  زاده ی نورم

نه خیلی دیر می پاید حظورم

........................................................................................................

سوم نوشت :

این لاگ گروهی شد

حالا دو تا نویسنده داره دوستان

یکیش که همون محمد کوچولوی قدیم خودمون

یکی هم محمد بزرگ

البته منظورش بزرگ تر از قبلا هه ها

وگر نه ما خاک پای تک تک شماییم

این تغییر یکی برای اینه که میخوام به لطف خدا لهتر از قبل باشم

یکی اینکه میخوام کمی از اخلاقیاتم رو عوض کنم

یکی هم بفهمم میخوام چی بنویسم

خوب دیگه هردوتاشونم خودم مینویسم م.محمد.م.م

شاد باشید دوستان

یا علی

م.محمد.م.م

  • ۸۵/۱۰/۲۱
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی