سالن جشن رو تصور کنید
همه جمعید
من پشت میکروفون دارم صحبت میکنم و همه گوش میدید :
امروز روز بسیار بزرگیه
برای تاریخ
برای آینده ی این کره ی خاکی
خدا وند در سالهای قبل در چنین روزی
لطف بسیار بزرگی به بشریت کرد
که حالا نمیدونم بخاطر چی بود
امروز سال روز این روزه
۱۷ امین سال روزه
تولد من
و بعد همتون داد میزنید :
هوراااااااااااااااااااااااااا
هوراااااااااااااااااااااااااا
تولد تولد تولدت مبارک بیا شمع هارو فوت کن
تا در مصرف پارافین صرفه جویی بشه
...
بعدش من با اشاره ی دستم شما رو به سکوت دعوت میکنم و میگم :
ممنونم
ممنونم
من هم این روز رو به بشریت تبریک میگم
حالا مینوشیم به افتخار این روز بزرگ:
هوررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
البته این غیر الکلیه ها ....
-حالا مینوشیم و پای میکوبیمو میرقصیم برای این روز
البته قبلش باید بگم که دو تا مناسبت دیگه هم داره این جشن
( همه پچ پچ میکنن و میخورن که چیه این مناسبتا؟)
( ایییییییییش چرا ساکتی بورو پچ پچ بخر بعدش پچ پچ بوخور بعدش پچ پچ بکن )
من:
این روز سال گرد دوساله شدن وبلاگ نویسی به نام م.محمد.م.م هه
شما :
هورا هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک
بیا....
من دوباره شما رو به سکوت دعوت میکنم :
و همینطور :
کم کار شدنم پارتی به خاطر ورود به سال های کنکور و بقیشم میدونید دیگه
( صدای هق هق از بین جمع شنیده میشه )
من : ناراحت نباشید من هستم ولی کم تر میام چون واقا باید درس بخونم
دیگه جدی جدیه
حالا کیک میخورررییییییییممممممم
(اینام گروه نمایشن )
کیک رو بیارین :
من: این نمادی از خونه ی دلمه
بعضی ها میدونن خونه ی دلم منظورم چیه
همونی که یه عده توش اتاق دارن
اونایی هم که نمیدونن از اونایی که میدونن بپرسن
حالا :
حمله ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
تولدم مبارکک کک کک کک
شاد باشید
یا علی
م.محمد.م.م
- ۸۵/۱۰/۱۴