من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

سلام به همه

بعد از مدت های مدید

بالاخره میخوام یه شعر از خودم بنویسم

.........................................................................................................

ساربانی دیدم، جاده اش لطف و صفا

دور میگشت به سرعت ز همه جور و جفا

پای میکوفت به جان شتر و ترکه به تن :

ظالم اندر خانه ست ، دور باد از تو وطن

آنقدر زد که به ناگه شتر از جای بشد

از سر درد بغرید : ساربان ، هان؟ چه شد؟

دور میخواهی شدن از ستم و ظلم ولی

جان من را چو همان ظالم ابلیس زنی

ظالم اصل همان است که در دل داری

ظلم آن است که سر ، بر ور ظالم آری

..........................................................................................................

شاد باشید

یا علی

م.محمد.م.م

 

  • ۸۵/۰۸/۱۷
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی