من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
همدم من شوفاژ

در کلاس ما همه چیز خوب است

در کلاس ما همه کس عالیست

مینشینم در کنار میز آن یاران

مینویسم حرف حرف قصه ی باران

جمله ها چون قطره قطره های باران بردل من چون زمین

از دهان آن معلم مثل ابری پر سخن

می چکد ریز و به جانم مینشیند باز

 in masalan panjere ye kelasemoone

من کنار پنجره ای مینشینم که

یکایک کفتران خوش صدا با بار هایی پر

سراسر آه بر می آورند که ای فلان

نان خشکی و پیازو نان و نان

آن طرف تر چند انسان شریف

خانه ی خود با کلنگ و تیشه و غیره

میکنند با خاک ها یکسان

در کنارم مینشیند آن عزیز

شوفاژ را گویم و دوستش دارم من

کیف من بر روی او است و

صدایی در نمی آرد

خوب شد که کیف من نیست بر روی

 آن مرد شریف و آن عزیزی که

سراسر داد میزند که

نان خشکی و پیاز و نان و نان و ....

هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه

سلام

خوبید

ببخشید دیگه این چند وقته کامپیوتر درست حسابی در دست رس نبود

هنوزم نیست

ولی دیگه هر طوری هست نوشتم

تازه با شروع شدن سال جدید

ممنوع الکامپیوتر هم شدم

فقط ۵ شنبه ها

خوب بازم خوبه

۲آآ کنید برام

این دو سال خیلی مهم و سر نوشت سازن

خوب دیگه

شاد باشید

یا علی

م.محمد.م.م

  • ۸۵/۰۷/۱۳
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی