من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

نمیبینید ؟

نمیشنوید؟

صدای زجه هایش را

ناله هایش را

دست بر سر خود میکوبد

آن کودک فلسطینی

....

چی بگم

میتونید تصور کنید

توی ماشین الان دارید با خونوادتون (خدایی نکرده )

با شادی و خوشی میرید

و یک ربع بعد خودتون رو روی بدن های پاره پاره ی اونا میندازید

میبینید

تصورش هم درد ناکه

اونایی که محکم با دست هاشون چشمها و گوشهاشون رو گرفتن

چی بگم

چی بگم

نمیدونم دیدید اون دختر ده ساله رو که ناله هاش رو توی اخبار پخش کرد؟

جنازه ی مادر و پدر و برادراش و خواهرش روی زمین بود

ناله میکرد و خودش رو روی زمین میانداخت

اونارو صدا میزد

اون دختر ده ساله

برادراش که فکر نمیکنم بیشتر از پنج یا شیش سالشون بود

آره

اونا تروریست هستن

بنی آدم اعضای یک دیگر اند

?

....

نه دیگه

لازم نیست بگم

چون در خانه اگر کس است

یک حرف بس است

نمیگم شاد باشید

یا علی

م.محمد.م.م

 

  • ۸۵/۰۳/۲۰
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی