من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
سلام

پست آخر را با خاطره ای خوش برای خودم

میزنم

میرم تا بعد از امتحانا

برام ۲آآ میکنید

مرسی

خوب دیگه

رفتیم با یک ساعت و نیم  تاخیر به همایش

بعدش میخواستیم بعد از نیم ساعت پاشیم بریم که

با یک نگاه خشم آلود مواجه شدیم

کسی نبود جز پینکی که از دیر اومدن و زود رفتن ما ناراحت شده بود

من هم خجالت کشیدم و موندم

ولی خداییش دستت ببخشید

چشمت درد نکنه

چون اون یه ساعت بعدیش که مونیدم خیلی خوش گزشت

خیلی خیلی

مرسی چشم پینکی

خلاصه جای هرکی نیومد خالی

و دل یه نفر هم بسوزه که ما رو سر کار گزاشت و نیومد

خوب طفلکی مریض بود و شب قبلش توی تب داشته میسوخته

اما بازم دلش بسوزه کلی بهمون خوش گذشت

خوب دیگه

برم تا بعد از امتحانات

میشه یه ماه حدودا

پست بعدی بیست خرداد

بازم دل بعضی ها بسوزه

ما بیستم تموم میشه انتحانامون

ایول خودمون

اینا که خیلی تابلو تقلب میکنن

شاد باشید

یا علی

محمد کوچولو

م.محمد.م.م

  • ۸۵/۰۲/۲۲
  • میر محمد مطهری موید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی