من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

امیری حسین و نعم الامیر

بایگانی
  • ۰
  • ۰
۴۰ روز ....

و دیگر هیچ

...

۲۲ روز مانده تا تمام شود

روز های سرد و بی روح کنکوریمان

...

از همه بخاطر تسلی هاشون ممنونم

ایشالله بعد از کنکور میام و از خجالت همگی در میام

اینم عکس که قشنگ تر بشه ... خوبه؟ ... نتونستنم بهتر پیدا کنم ببخشید

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
پدر بزرگ

مرد مهربانی بود

مرد مظلومی بود

همه ی فامیل میگفتند او آدم خیلی خوبی ست

برادر خانمش امروز با گریه میگفت

هرگز در تمام عمرش به او ، تو نگفته

و همیشه با احترام با او برخورد کرده

باجناقش میگفت

من آقا جعفر را از همه بیشتر میخوام

این اواخر من هم چیزی در او کشف کردم

ولی چه دیر

لبخندش را فهمیدم

چه دیر آن همه حرف نگفته و سکوت را

پشت لخندش دیدم

امروز او رفت

دوباره یک مرد خوب

یک انسان خوب ...

او مرد

......

......

روحش شاد

....

پ ن : از خدا میخوام به همه عمر طولانی با عزت و مرگ راحت بده

بابا بزرگ مهربون من خیلی رنج کشید تا از رنج این دنیا راحت شد

...

پ ن: صدای الرحمن زن ها رو میشنوم

که " فبای ...." رو با هم میخوندن

...

پ ن: در عجبم از کار دنیا

یک هفته ی پیش توی چشن عقد نوه اش شرکت کرد

حالا اون نوه توی مراسم عزای بابا بزرگ ...

یک هفته پیش همه بالای تختش بهش سر میزدن

از امروز بالای قبرش ...

...

امروز یه صحنه ی عزا یه صحنه ی عروسی رو برام تداعی کرد

همه ماشین ها توی خیابون دنبال یه ماشن میرن

برا یکی اون ماشین عروسه و مقصدش خونه عروس و داماد

برا یکی اون ماشین آمبولانسه و مقصدش خونه ی آخر همه ...

اما هم تو عزا هم تو جشن بچه ها با شادی بازی میکنن و

اصلا به فکر چیزی جز قشنگیای دنیا نیستن

...

فعلا تمام ...

یاعلی

م.محمد.م.م 

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
پدر بزرگ

مرد مهربانی بود

مرد مظلومی بود

همه ی فامیل میگفتند او آدم خیلی خوبی ست

برادر خانمش امروز با گریه میگفت

هرگز در تمام عمرش به او ، تو نگفته

و همیشه با احترام با او برخورد کرده

باجناقش میگفت

من آقا جعفر را از همه بیشتر میخوام

این اواخر من هم چیزی در او کشف کردم

ولی چه دیر

لبخندش را فهمیدم

چه دیر آن همه حرف نگفته و سکوت را

پشت لخندش دیدم

امروز او رفت

دوباره یک مرد خوب

یک انسان خوب ...

او مرد

......

......

روحش شاد

....

پ ن : از خدا میخوام به همه عمر طولانی با عزت و مرگ راحت بده

بابا بزرگ مهربون من خیلی رنج کشید تا از رنج این دنیا راحت شد

...

پ ن: صدای الرحمن زن ها رو میشنوم

که " فبای ...." رو با هم میخوندن

...

پ ن: در عجبم از کار دنیا

یک هفته ی پیش توی چشن عقد نوه اش شرکت کرد

حالا اون نوه توی مراسم عزای بابا بزرگ ...

یک هفته پیش همه بالای تختش بهش سر میزدن

از امروز بالای قبرش ...

...

امروز یه صحنه ی عزا یه صحنه ی عروسی رو برام تداعی کرد

همه ماشین ها توی خیابون دنبال یه ماشن میرن

برا یکی اون ماشین عروسه و مقصدش خونه عروس و داماد

برا یکی اون ماشین آمبولانسه و مقصدش خونه ی آخر همه ...

اما هم تو عزا هم تو جشن بچه ها با شادی بازی میکنن و

اصلا به فکر چیزی جز قشنگیای دنیا نیستن

...

فعلا تمام ...

یاعلی

م.محمد.م.م 

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
دوباره
دو بار ِ غم
جای پایشان را
بر روی سینه ام محکم کردند
و بازهم نبود
دستان خیس باد
که خاکستر روز های خوش را
دوباره گِل کند
......
به یاد روز های خوش
م.محمد.م.م
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
دوباره
دو بار ِ غم
جای پایشان را
بر روی سینه ام محکم کردند
و بازهم نبود
دستان خیس باد
که خاکستر روز های خوش را
دوباره گِل کند
......
به یاد روز های خوش
م.محمد.م.م
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
حتی هیچ کس

چقدر سختی تنهاییی

...

بهار مبارک

و

چه بهاری چه بهاری ! ....

شاد باشید

یاعلی

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
حتی هیچ کس

چقدر سختی تنهاییی

...

بهار مبارک

و

چه بهاری چه بهاری ! ....

شاد باشید

یاعلی

  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

خوبید دوستان گرامی

و همراهان همیشگی ؟

خیلی وقت بود که ننوشته بودم

گفتم حالا یکمی بنویسم

...

اتفاقهایی افتاد در این مدت کوتاه (!!؟!!)

مثلا این که یک خانه بسته شد

نه خیلی راحت میدونم

سخت بوده

ولی خوب

روی سر در خونه تابلوی بزرگی زدن که

حذف شد

فکر کردن ما ناراحت نمیشیم

فکر کردن برای ما مهم نیست

مردم عجب فکر هایی میکنن ها

...

اتفاق های دیگه ای هم افتاد که من یادم نیست

درس که هیچ

بقیه هم که یه جوری درس میخونن که انگار میخوان کنکور قبول شن

...

 

...

دو تا شعر هم بود خواستم بزارم به عنوان حسن ختام :

وقتی جهان 
از ریشه جهنم
و آدم
      از عدم
و سعی
از ریشه های یأس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده
        در حرف
کفتار را
 به کفتر
   تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
         مثل نان
                   دل بست
نان را
      از هر طرف بخوانی
                            نان است!
 
 (قیصر امین پور)
.........................................................................................
غنچه با دل گرفته گفت:
 زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر میکنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد اوگل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!
   (قیصر امین پور)
.........................................................................................
خوب دیگه برم
شاد باشید
یاعلی
م.محمد.م.م
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰

خوبید دوستان گرامی

و همراهان همیشگی ؟

خیلی وقت بود که ننوشته بودم

گفتم حالا یکمی بنویسم

...

اتفاقهایی افتاد در این مدت کوتاه (!!؟!!)

مثلا این که یک خانه بسته شد

نه خیلی راحت میدونم

سخت بوده

ولی خوب

روی سر در خونه تابلوی بزرگی زدن که

حذف شد

فکر کردن ما ناراحت نمیشیم

فکر کردن برای ما مهم نیست

مردم عجب فکر هایی میکنن ها

...

اتفاق های دیگه ای هم افتاد که من یادم نیست

درس که هیچ

بقیه هم که یه جوری درس میخونن که انگار میخوان کنکور قبول شن

...

 

...

دو تا شعر هم بود خواستم بزارم به عنوان حسن ختام :

وقتی جهان 
از ریشه جهنم
و آدم
      از عدم
و سعی
از ریشه های یأس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده
        در حرف
کفتار را
 به کفتر
   تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
         مثل نان
                   دل بست
نان را
      از هر طرف بخوانی
                            نان است!
 
 (قیصر امین پور)
.........................................................................................
غنچه با دل گرفته گفت:
 زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر میکنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد اوگل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!
   (قیصر امین پور)
.........................................................................................
خوب دیگه برم
شاد باشید
یاعلی
م.محمد.م.م
  • میر محمد مطهری موید
  • ۰
  • ۰
...

بارد چه ؟ خون . که ؟  دیده . چسان ؟ روز و شب . چرا ؟

از غم . کدام غم ؟ غم سلطان کربلا .

نامش که بد ؟ حسین (ع) . از نژاد که ؟ از علی(ع).

مامش که بود ؟ فاطمه(س). جدش که ؟ مصطفی(ع) .

چون شد ؟ شهید شد . به کجا ؟ دشت ماریه .

کی ؟ عاشر محرم . پنهان ؟ نه در ملا . 

شب کشته شد ؟ نه ، روز . چه هنگام ؟ وقت ظهر .

شد از گلو بریده سرش ؟ نی نی از قفا .

سیر آب کشته شد ؟ نه . کس آبش نداد ؟ داد .

که ؟ شمر . از چه ؟ ز سر چشمه ی فنا .

مظلوم کشته شد ؟ بلی . جرم داشت ؟ نه .

کارش چه بد ؟ هدایت . یارش که بد ؟ خدا .

این ظلم را که کرد ؟ یزید . این یزید کیست ؟

ز اولاد هند . از چه کس ؟ از نطفه ی زنا .

خود کرد این عمل ؟ نه ، فرستاد نامه ای .

نزد که ؟ زاده ی مرجانه ی دغا .

ابن زیاد ، زاده ی مرجانه بود ؟ نعم .

از گفته ی یزید تخلف نکرد ؟ لا .

این نابکار کشت حسین(ع)  را به دست خویش ؟

نه ، او روانه کرد سپه سوی کربلا .

میر سپه که بود ؟ عمر سعد . او برید

حلق عزیز فاطمه(س) ؟ نه ، شمر بی حیا .

خنجر برید حنجر او را ، نکرد شرم ؟

کرد . از چه پس برید ؟ نپذیرفت از او قضا .

بهر چه ؟ بهر آن که شود خلق را شفیع .

شرط شفاعتش چه بود ؟ نوحه و بکا .

کس کشته هم شد از پسرانش ؟ بلی دو تن .

دیگر که ؟ ۹ برادر . و دیگر که ؟ اقربا .

دیگر پسر نداشت ؟ چرا داشت . آن که بود ؟

سجاد(ع) ، چون بود او به غم و رنج مبتلا .

ماند او به کربلای پدر ؟ نی به شام رفت .

با عز و احتشام ؟ نه با درد و با عنا .

تنها ؟ نه با زنان حرم . نامشان چه بود ؟

زینب(س) ، سکینه ، فاطمه ، کلثوم بی نوا .

بر تن لباس داشت ؟ بلی گرد رهگذار .

بر سر عمامه داشت ؟ بلی چوب اشقیا .

بیمار بود ؟ بلی . چه دوا داشت ؟ اشک چشم .

بعد از دوا ، غذاش چه بود ؟ خون دل ، غذا .

کس بود همرهش ؟ بلی ، اطفال بی پدر .

دیگر که بود ؟ تب ، که نمیگشت از او جدا .

از زینت زنان چه بجا ماند بر ؟ دو چیز :

طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا .

کس این ستم کند ؟ نه . یهود ؟ نه . مجوس ؟ نه.

هندو ؟ نه . بت پرست ؟ نه ، فریاد از این جفا .

قا آنی است قائل این شعر ها ؟ بلی .

خواهد چه ؟ رحمت . از که ؟ ز حق . کی ؟ صف جزا

 .....................................................................

شعر بسیار زیبایی بود از قا آنی شیرازی

که به مناسبت ایام محرم اینجا نوشتمش

که اون رو پشت ویژه نامه ی ایام ( جام جم ) دیدم

باشد که مقبول بیفتد ...

......................................................................

این ایام رو به صاحب عزای حسین(ع)

حضرت صاحب الزمان(عج)  تسلیت میگم

......................................................................

دعا کنیم در صف عزا داران واقعی امام حسین(ع)  قرار بگیریم

 

......................................................................

یا علی

م.محمد.م.م

  • میر محمد مطهری موید